در پاسخ به فراخوان خواهر زاده عزیزم، بهرنگ
بیدادیان، ده کتابی را که تصور می کنم در زندگی من تأثیرگذارترین بودند، به این
ترتیب معرفی می کنم:
1-
موبی دیک (نهنگ سفید)، هرمان ملویل. این کتاب را هرگز
فراموش نمی کنم و علل خاصی دارد. شاید اولین بار از طریق این کتاب با کتب غیر درسی
و داستانی آشنا شدم. دومین دلیلش این بود که مدرسۀ تیرداد این کتاب را با امضای
مدیر مدرسه، مرحوم قزوینی و مهر مدرسه به مناسبت شاگرد ممتاز شدنم در کلاس اول
ابتدایی آن را به من هدیه کرد.
2-
پس از کتاب نهنگ سفید (خلاصه شده)، سیل کتاب های قصۀ
انتشارات پروگرس بود که حجم کمی داشت ولی پر بود از نقاشی های زیبا و خیال انگیز و
قصه های رؤیا پرور که مرتب توسط برادرم، محمد، به من هدیه می شد و تمام ساعات
تعطیلی تابستان کلاس اول ابتدایی مرا سرشار از تصورات جدید از فضای دنیای بیرون می
کرد. ولی دو کتاب که من آن ها را به دلیل کم حجم بودن و مرتبط با هم بودن یکی حساب
می کنم، از همان آغاز، تصویر مرا از جهان شکل داد و این تصویر تا کنون پا برجا
مانده است: "نخستین روزهای جهان" و "نخستین مردم جهان" نوشتۀ
جرالد و رُز وایلر، ترجمۀ احمد بطحایی. این ها را مجموعاً به عنوان دومین کتاب
تأثیر گذار در زندگی ام انتخاب می کنم.
3-
پس از نخستین سال های ابتدایی، من که غرق در کتاب و
کتابخوانی بودم و با عضویت در کتابخانۀ کانون پرورش فکری پارک فرح آن زمان، تمام
اوقات فراغت تابستانی خود را با مطالعه سپری می کردم و پر بودم از تصاویر
داستانهای هزار و یک شب و شاهنامه و مثنوی (ساده شدۀ داستانها) و خیل کتاب های
دیگری که در کتابخانۀ کانون پرورش فکری یافت می شد، کتاب های صمد بهرنگی که تصور
می کنم اولین بار توسط خواهر زادۀ بزرگتر از خودم، عباس به من معرفی شد، به کلی
تصوراتم را از جامعه و مردم دگرگون کرد و در کانون این تحول، کتاب "ماهی سیاه
کوچولو" قرار داشت که علی رغم حجم کم و قصۀ بسیار کوتاهش، خیلی فراتر از حجم
و محتوای واقعی اش در ذهن من جای باز کرد، به طوری که هیچ گاه این فضای ذهنی خالی
نشد و همواره همراه من و در من باقی ماند. این را هم اضافه کنم که چند سال بعد
وقتی کتاب "قصه برای بزرگسالان" نوشتۀ سالتیکوف شچدرین را خواندم و
متوجه شدم که قصۀ ماهی سیاه کوچولو تا حد زیادی از یکی از قصه های آن کتاب گرته
برداری شده، کمی توی ذوقم خورد ولی تأثیرش هرگز از میان نرفت. در حاشیه دلم می
خواهد از "شاهزاده و گدای" مارک تواین هم نام ببرم.
4-
در میان کتاب هایی که در اولین سالهای نوجوانی، در دورۀ
راهنمایی خواندم، کتاب های جواهر لعل نهرو و گاندی جایگاه ویژه ای داشت، به خصوص
"نامه های پدری به دخترش" نوشتۀ نهرو- این کتاب هم توسط برادرم محمد به
من معرفی شد-، ولی کتاب "چگونه انسان غول شد" را- که نمی دانم چه کسی به
من معرفی کرد، احتمالاً یکی از معلمان مدرسۀ آذر شمارۀ 2- نگین انگشتر کتاب های
آغاز نوجوانی ام می دانم. خدا آیلین سِگال را نیامرزد که با این کتاب به شکلی عمیق
مرا به کل نسبت به تفکرات سنتی بدبین ساخت.
5-
سالهای اولیۀ دبیرستان- 15 و 16 سالگی- من همراه شد با
آشنایی با ادبیات روس و شوروی و نوشته های گورکی، شولوخف و ترجمه های زیبا و
دلنشین به آذین و خیلی بیش از حد مجاز خود را مشغول این کتاب ها و به خصوص "زمین
نو آباد"، "دُن آرام" و نوشته های گورکی مثل "دوران کودکی"،
"خرده بورژواها" و غیره، می کردم. کتاب "علم در تاریخ" جان
برنال هم که سر کلاس ابزارشناسی، توسط دبیر محبوبم، مرحوم هوشنگ پورکریم، به ما تدریس
می شد، اثر زیادی بر ذهنیات من گذاشت. ولی اگر بخواهم از میان این همه، کتابی را
از آن دوران انتخاب کنم، بی تردید "پاشنۀ آهنین" جک لندن را انتخاب می
کنم- توسط یک دوست هم کلاسی به من داده شد- که تمام ثواب یا گناه پیدایش تفکرات و
منش انقلابی دوران نوجوانی و جوانی من بر گردن اوست.
6-
آغاز دوران جوانی من مصادف شده بود با دوران انقلاب و
هیجانات و شور سیاسی و انقلابی ویژۀ ان دوران و طبعاً پر شده بود از خواندن کتاب
های انقلابی، سیاسی و تاریخی، به خصوص آثار لنین و پلخانف و....و کمی بعدتر مارکس
و انگلس و.... . ولی کتابی که بیشترین تأثیر را در زندگی من داشت، هیچ یک از این
ها نبود، بلکه کتابی بود که توسط اولین عشق جدّی زندگی ام به من امانت داده شد و
آن چهار جلد از "کلیدر" دولت آبادی بود- در آن زمان هنوز بقیۀ جلدها چاپ
نشده بود-. با آن کتاب دیدگاه جدیدی نسبت به غنای ادبیات معاصر کشورم و آداب و
رسوم و نحوۀ زندگی اعماق جامعۀ به خصوص روستایی ایران پیدا کردم.
7-
بدون شک نوشته های رومن رولان در دوره ای از جوانی ام،
زندگی و افکار مرا پاک دگرگون ساخت. با ضربه ای که از "جان شیفته" نوش
جان فرمودم، به کلی تصوراتم از زن، عشق، ازدواج و این گونه مسائل زیرو رو شد.
تأثیرش همچنان باقی است.
8-
در سال هایی که از فعالیت های جمعی و سیاسی دور افتاده بودم
و بیشتر در تنهایی به سر می بردم، شعر بیشترین مشغولیات من بود. غرق بودم در اشعار
سایه، سیاوش کسرایی، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، احمد شاملو، حمید مصدق، فریدون
مشیری، ژالۀ اصفهانی و .... و البته شاعران کلاسیک؛ حافظ، مولوی و خیام و.... مردد
هستم که برای این دوره، دیوان حافظ را انتخاب کنم یا کتاب "برگزیدۀ اشعار امروز
ایران" گزیدۀ مرتضی کاخی" را. ولی فکر می کنم کتاب اخیر بیشترین تأثیر
را در آن دوره بر من گذاشت و البته احمد شاملو را هم به عنوان تأثیرگذارترین شاعر
در آن دورۀ خاص انتخاب می کنم.
9-
مدتی در دوران جوانی به دلیل دیدگاه خاص فلسفی، علاقمند به
مسائل کارکرد مغز، فیزیولوژی، نورولوژی، و روانشناسی شده بودم. کتاب "گامی به
سوی روانشناسی و روانپزشکی علمی" نوشتۀ هاری کی وِلز، ترجمۀ نصراله کسرائیان،
تأثیر ماندگاری بر ذهن و افکار من گذاشت.
10-
کتاب های فلسفه و تاریخ فلسفۀ زیادی را مطالعه کرده ام، از تاریخ
فلسفۀ ویل دورانت گرفته تا برتراند راسل و سیر حکمت در اروپای محمد علی فروغی. ولی
جالب است بگویم که در این زمینه، بیشترین تأثیر را از کتاب "دنیای سوفی"
نوشتۀ بوستاین گاردر، که ظاهراً در اصل برای کودکان نوشته شده، گرفته ام؛ شاید به
دلیل ساده تر بودن فهم آن.
می توانستم لیست را ادامه بدهم و تا امروز
برسانم، و باز هم می توانستم کتاب های بیشتری را از همان دوره ها به لیست اضافه
کنم. ولی ظاهراً روال بر این است که تنها ده کتاب نام برده شود که البته می تواند
در این مورد مسامحه رخ دهد و جابه جایی های نا خواسته ای صورت پذیرد. به هر حال به
همین ده کتاب اکتفا می کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر