۱۳۹۴ آبان ۳, یکشنبه

هارمونی و آرایه

هارمونی و آرایه

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ باروک

اصطلاح "باروک" که ریشه در واژۀ پرتقالی "باروکو" به معنای مروارید بی ریخت دارد، در ابتدا- با یک بار منفی- برای توصیف معماری متکلف و پر زرق و برقی که در کلیساهای قرن هفدهم آلمان، اتریش و ایتالیا، پایه گذاری شد و به عنوان واکنشی در برابر کلاسیسیسم خشک معماری رنسانس طراحی می شد، به کار می رفت. یکی از برجسته ترین معماران باروک، پیکر تراش ایتالیایی، جیان لورِنزو بِرنینی (1680-1598) بود، که عمدتاً در رم کار می کرد. آثار او اشکال سیال و پویا را به گونه ای تصنعی و از طریق خطای باصره، که ویژگی این سبک است را به نمایش می گذارند.
در موسیقی، دورۀ باروک سالهای 1600-1750، زمانی که موسیقی چند صدایی رنسانس جای خود را به یک سبک به شدت تزئینی با پایۀ هارمونیکی قوی سپرد،  را در بر می گیرد. بیشتر آثار موسیقی باروک- از تک خوانی های اپرایی تا کنسرتو گروسیِ سازی- توسط یک باس مداوم- basso continuo- ، یک ردیف باس محکم که روی کی برد نواخته می شدند و ویولن سل یا صدای بم خواننده را تقویت می کردند، حمایت میشدند و در نتیجه یک شالودۀ هارمونیک فراهم می آوردند.

اپرا

دورۀ باروک همراه شد با معرفی چندین شکل جدید، که عمدتاً در ایتالیا پرورده شدند. در اواخر قرن شانزدهم میلادی، گروهی از شاعران و موسیقی دانان، انجمنی را در فلورانس به نام رفیقان- Camerata- تشکیل دادند، و چندین تن از اعضای آن- اتّاویو رینوچینی (1621-1562) شاعر و آهنگسازانی مانند یاکوپّو پری (1633-1561) و جولیو کاچینی (1618-1550)- برای ساختن اوّلین موسیقی-نمایش ها، یا اپراها، همکاری می کردند. شکل جدید توسط نبوغ کلودیو مونته وِردی، که سه تا از اپراهای برجای مانده اش، از اوّلین اپراهایی هستند که امروزه هنوز به طور مکرر به اجرا در می آیند.
اپرا به سرعت برق گسترش پیدا کرد، با تقاضاهایی که نه تنها از سوی حامیان اشراف منش، بلکه همچنین از طرف اپراخانه های جدیداً افتتاح شده، می رسید. کارهای پیشگام مونته وِردی توسط آهنگسازانی مانند اَلِساندرو اسکارلاتی و ویوالدی در ایتالیا، هاس در آلمان، لولی، شارپونتیه و رومو در فرانسه، و هندل در آلمان زاده شده، در انگلستان، ادامه یافت. در کنار اپراهای عرفی- سکولار- (معمولاً بر اساس طرحی بر گرفته از تاریخ کهن)، یک شکل مذهبی مشابه، اُراتوریو- با استفاده از اشکال و سبک های مشابه با اپرا، ولی بر پایۀ داستانهای انجیلی، ایجاد شد. اُراتوریو هم در جنوبِ کاتولیک و هم در شمالِ پروتستان شکوفا شد. شمال، جایی که هاینریش شوتز طلایه دار آن در آلمان بود و راه را برای آثار مذهبی بزرگ یوهان سباستیان باخ، هموار کرد، و در آثار هَندل که به انگلیسی نوشته شد، به اوج خود رسید. از میان آن ها "ناجی "-Messiah- بیشترین دفعات اجرای مکرر را داشته است.

اشکالِ سازی

دورۀ باروک همچنین شاهد یک تقاضای کلان برای موسیقی سازی، به خصوص کنسرتو، کنسرتی گروسی، سونات و سوئیت بود، و تقریباً همۀ آهنگسازان بر روی این اشکال جدید کار می کردند. دوباره، این اشکال در ایتالیا، در دستان کورلّی، ویوالدی و الساندرو اسکارلاتی، به شکوفایی رسیدند، ولی در آلمان هم به همان اندازه محبوبیت داشتند. کنسرتوهای براندِنبورگ باخ و مجموعه های کنسرتی گروسیِ هندل، این ژانر را به قلّه رسانید، در حالیکه کنسرتو و سونات سولو، بیشتر در دورۀ کلاسیک تحت دگردیسی قرار گرفتند. در عین حال پسرِ الساندرو اسکارلاتی، دومِنیکو، دقیقاً معاصر با باخ و هندل، پس از رفتن به دربارهای اسپانیا و پرتقال، جایی که او شکل بسیار شخصی شده ای از سوناتِ کی برد، به وجود آورد، قواعد عمومی را نقض کرد.

باخ و هندل

در اصطلاحات موسیقی، دورۀ باروک در آثار باخ و هندل به فراز خود می رسد. هردوی آنها در سنت پروتستان آلمان پرورش پیدا کردند، ولی در زندگی حرفه ای، آنها مسیرهای بسیار متفاوتی را در پیش گرفتند.
باخ بر روی موسیقی کلیسا متمرکز شد، خواه برای آواز و ساز (در شکل کنتات کلیسایی، نوعی نیمه درام، بدون رفتن روی صحنه، که در زمان عبادات یکشنبه، اجرا می شد)، خواه برای ساز تنها (به خصوص تکنوازی ارگ). تنظیمات پرشور او، سنتی آلمانی را به اوج خود رساند. و مَس به یاد ماندنی او در سی مینور، در یک سطح بی سابقه، شکل گرفت.
هندل در محیطی بیشتر جهان وطنی رشد کرد، نخست در ایتالیا و سپس در انگلستان، جایی که او ماهرانه به داخل فضای خالی ناشی از مرگ زودهنگام هِنری پرسل، قدم نهاد. اپراهای ایتالیایی فراوان هندل، که برای تماشاخانه های لندن نوشت، اخیراً جای خود را در گنجینۀ آثار نمایشی، بازیافته اند، در حالیکه اراتوریوهای انگلیسی اش، همیشه یکی از دوست داشتنی ترین ویژگی های سنت آواز دسته جمعی بریتانیایی بوده اند.


۱۳۹۴ مهر ۲۶, یکشنبه

سایر آهنگسازان دورۀ قرون وسطا تا رنسانس


سایر آهنگسازان دوره

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         قرون وسطا تا رنسانس



بسیاری از آهنگسازان به شکل چشمگیری در شکل گرفتن و نشاط موسیقی پولی فونیک در طول مدت این دوره، مشارکت داشتند. ژیل بَنشُوآ (60-حدود 1400)، سرشناس برای ترانه ها و موتِت هایش، در کلیسای جامعِ مونس، ارگ نواز و از سال 1430، یکی از اعضای نمازخانۀ دربارِ بورگوندی بود. او همچنین احتمالاً، به عنوان سرباز در جنگ با ارتش اشغالگر انگلستان، در زمان ژاندارک، خدمت کرده است. اُلگِم و دوفِه مرگ او را (در شکلِ روندو –نوعی موسیقی که تِم اصلی آن تکرار می شود-، شکلی که عمدتاً توسط بَنشُوآ، پرورده شد)، مورد سوگواری قرار دادند. ترانه های غیر مذهبی او، سنت درباری آن زمان را در بر می گرفتند، و موسیقی مذهبی اش، حاکی از استحکام سبک بورگوندی است. جان دانستِبِل (1453-حدود 1390)، هم عصرِ بَنشُوآ، آهنگساز پیشتازِ زمانه اش بود. دانستِبِل که در عین حال یک منجم و ریاضی دان هم بود، سفرهای زیادی در خدمت حامیانِ اشرافی اش، در اروپا می کرد، و از اعتباری بین المللی بهره مند بود. او یک استاد برجسته در زمینۀ تکنیک ایزوریتمیک (هم ضربی) بود، و مَس ها و موتِت های او به شدّت دوفِه را تحت نفوذ خود قرار داد.
آهنگساز فلاندری قرن پانزدهم، یاکوب اوبرِخت (1505-حدود 1451) وقت خود را بین هلند و فِرّارا، که در اثر طاعون در آنجا فوت کرد، تقسیم می کرد. او اغلب از نواهای غیرمذهبی به عنوانِ پایه ای برای مَس ها و موتِت های خود استفاده می کرد (تکنیکی که او برای ژوسکَن دِ پِرِه، به ارث گذاشت)، و او از اولین آهنگسازان شناخته شده ای است که نمادگرایی عددی را در موسیقی خود، به کار گرفت.

آنتی فونی*

آهنگساز دیگر متولد شده در فلاندر، آدریان ویلِرت (1562-حدود 1490)، نقشی برجسته در گذار بین سبک های رنسانس و بارُوک ایفا کرد. او که یکی از قدیمی ترین آهنگسازان مَدریگال بود، در سال 1527، در سَنت مارکِ ونیز، رهبرِ گروه همسرایی شد، در آنجا او اصل نوشتن موسیقیِ آنتی فونال برای کُرهای دوگانه (ِDouble choirs)، را پایه گذاری کرد، شکلی که به خوبی با ویژگی های آکُوستیک-صوت شناسی- سبک بیزانسی بازیلیک (نوعی سبک هنر و معماری رومی)، تناسب داشت.
کار ویلِرت به شدّت جووانی گابریِلی (1612-1557) را تحت تأثیر قرار داد، او در سال 1585، ارگ نواز سَنت مارک شد، این سمت را از عمویش، آندره آ (86- حدود 1510)، که شاگردِ ویلِرت بود، به ارث برد. جووانی سنت نوشتن موتِت های ونیزی را با همراهیِ ساز، پایه گذاری کرد. او تکنیکِ آنتی فونال را هم در موتِت هایش و هم در موسیقیِ خالصِ سازی اش، تکامل بخشید. اولین مجموعۀ سمفونی های مذهبی او، منتشر شده در سال 1597، سوناتِ مشهورِ پیان اِ فورت (pian’ e forte) برای گروه های سازهای برنجی را در بر می گیرد.


*Antiphony is now generally used for any call and response style of singing, such as the kirtan and the sea shanty. Antiphonal music is music that is performed by two semi-independent choirs in interaction, often singing alternate musical phrases.


۱۳۹۴ مهر ۱۲, یکشنبه

مکتب آوازِ گروهی انگلیسی

مکتب آوازِ گروهی انگلیسی

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         قرون وسطا تا رنسانس


مَدریگال- تنظیم آهنگ بر روی یک متن (معمولاً غیر مذهبی)، برای چندین صدا- در اواخر قرن سیزدهم، در ایتالیا، پدیدار گشت، ولی حدود 300 سال بعد در دستانِ آهنگسازانِ فلاندری و ایتالیایی، از جمله جِزوآلدُو و لوکا مارِنتسیو (99-1553)، به شکوفایی رسید. در طول مدت فرمانروایی الیزابتِ اول (99-1558) این شکل بی اندازه محبوب، توسطِ آهنگسازان ایتالیایی که در دربارِ انگلیسی کار می کردند، به انگلستان وارد شد. انتشار مجموعۀ ایتالیاییِ «موسیقیِ ماورای آلپی» (Musica transalpine)، الهام بخشِ آهنگسازانِ بومی برای پیروی از این نمونۀ ایتالیایی شد.

تامِس مورلی

در میان آنان، تامِس مورلی (1602-1557)، شاگردِ بِرد، حضور داشت، که احتمال دارد یکی از دوستانِ شکسپیر بوده باشد (آهنگِ مشهور او «عاشق و زن جوانش» [it was a lover and his Lass]، یحتمل اصالتاً، در سال 1599 برای اثر «هر طور که میل توست» [As you like it]، نوشته شد). در سال 1601، مورلی گلچینی از مَدریگال های نوشته شده توسط بهترین آهنگسازانِ آن زمان، به افتخار ملکه، به نام «پیروزی های اُریانا» را ویرایش کرد، خود او نیز «برخیزید، بیدار شوید» و «سخت کوشی در کنار یک چشمۀ کریستال» (hard by a crystal fountain) را تقدیم به ملکه کرد.

تامِس ویلکس

تامِس ویلکس (1623-حدود 1576)، دوستِ مورلی، یکی دیگر از تقدیم کنندگان آهنگ به همان گلچین بود (با مَدریگالی به نامِ «هنگامی که وِستا در حال پائین آمدن از تپۀ لاتموس بود»). او یک ارگ نواز و آهنگساز بود، که بین سالهای 1597 و 1600، سه کتاب مَدریگال منتشر ساخت.
آهنگ های ماهرانه ساخته شدۀ او شاملِ «اوه مرافب باش، تو مرا خواهی کشت» (O Care Thou Wilth Despatch Me)، «تول، دوران گیتی شناسی» و «مانند دو ارتش سرفراز»، و نیز برخی آثار عالی موسیقی کلیسایی می شد.

جان ویلبی

ویلبی (1638-1574)، دو مجموعۀ مَدریگال در سال 1598 و 1614 منتشر کرد؛ او یکی از بزرگترین اساتیدِ این ژانر به شمار می رود. مَدریگال های او اثر احساسی قدرتمندانۀ «شب دل انگیز، پدیدار شو»، «زنبورهای عسل خوار دوست داشتنی» و «بگریید، بگریید، چشمانِ من» را در بر می گیرد.

جان دالند

در همان زمان، ترانۀ سولو- تک خوانی- با همراهی عود، در حال ورود به جایگاهِ خود، در انگلستان بود. دالند (1626-حدود 1563)، بهترین مظهرِ آن، عود نوازِ سلطنتی در دربارِ جیمزِ اول بود. در میانِ بزرگترین آثارِ او، ترانه های تأثیر گذارِ «اشک هایم را جاری کن»، «دمی بمان، محبوبِ من» و «بگذار تا در تاریکی دوئل کنم»، به همراهِ مجموعۀ قطعات عودِ او، به نام «اشک ها» که در سالِ 1604، منتشر شد، جای دارند.