۱۳۹۴ دی ۶, یکشنبه

زندگی یوهان سباستیان باخ

زندگی یوهان سباستیان باخ

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ باروک

زندگی و آثار:
ملیت: آلمانی
تولد: آیزنباخ، 1685
مرگ: لایپزیگ، 1750
ژانر های ویژه: موسیقی مذهبی برای مراسم عبادت کلیسایی پروتستانهای آلمان، به خصوص کانتات – قطعه ای موسیقی آوازی-، موسیقی کی برد، و سازی.
آثار بزرگ: کنسرتوی های براندنبورگ (1721)؛ 4 سوئیت ارکستری؛ 7 کنسرتوی هارپسیکورد- نوعی پیانوی قدیمی-؛ 3 کنسرتوی ویولن؛ واریاسیون های گُلدبِرگ (1722)؛ کلاویۀ خوش خلق (44-1722)؛ متجاوز از 200 کانتات؛ شور سن جان (1723)؛ شور سن ماتیوس (1729)؛ اُراتوریو ی–قطعه ای آوازی و چند بخشی با همراهی ارکستر و آواز جمعی- کریسمس (1734)؛ کنسرتوی ایتالیایی (1735)؛ پیشکش موسیقایی (1747)؛ مَس در سی مینور (1749)؛ هنر فوگ- قطعه از موسیقی که در آن یک نوا یا بیشتر، ارائه می گردد و با الگویی پیچیده، تکرار می شود (1750)

برای بسیاری از عاشقان موسیقی، موسیقی یوهان سباستیان باخ، یک نیاز عمیق روحانی را ارضا می کند: بی زمان است، کیفیتی جدا از پختگی، که فقط از عهدۀ آهنگسازی بر می آمد که خود را به خدا نزدیک می دید. درست همان گونه که محل تولد باخ، زیر سایۀ وارتبورگ قرار داشت، که در قلّۀ آن قلعه ای مستقر بود که در آن، مارتین لوتر، اصول بنیادین الهیات پروتستان را به بحث می گذاشت، زندگی او نیز تحت تسلط شیفتگی اش به ایمان پروتستان لوتری قرار داشت و موسیقی او وقف خدمت به آن می شد.

سالهای نخستین

برخلاف بسیاری از معاصران جهان وطنی اش، باخ تمام عمر کاری اش را در آلمان سپری کرد- عمدتاً در مناطق مرکزی تورینگن و ساکسونی. او در میان سلسله ای بالا بلند از ارگ نوازان و آهنگسازانی متولد شد که به عنوان ارگ نواز کلیسا، رهبران گروه کر، موسیقی دانان شهرداری و بسیاری دربارهای کوچک شاهزادگان و دوک نشین ها که در منطقه در حال پا گرفتن بود، کار می کردند. پدر باخ، آمبروسیوس خودش به عنوان موسیقی دان توسط شورای شهر آیزناخ، استخدام شد، جایی که یوهان سباستیان، در 21 مارس 1685، در آنجا متولد شد.
پس از آن که تا سن ده سالگی، پدر و مادرش را از دست داد، باخ برای زندگی با برادر بزرگترش، یوهان کریستف، که متأهل بود و ارگ می نواخت، به اُردُروف فرستاده شد. چنین محتمل به نظر می رسد که یوهان کریستف در آموزش موسیقی به برادر جوانش نقش داشت، ولی هنگامی که یوهان سباستیان به سن 15 سالگی رسید، دیگر برای او در اُردُروف جایی نبود، و او یک جای خالی در مدرسۀ سن میکائیل در لونبورگ، 320 کیلومتر دورتر، در شمال آلمان را اشغال کرد.
آنجا او از یک تحصیلات منسجم برخوردار شد، در حالی که در گروه کر آواز می خواند، ولی تحصیلات رسمی او در سال 1702، به پایان رسید.

آرنشتات و مولهازن

در سن 17 سالگی، باخ به تورینگنِ آبا و اجدادی خودش بازگشت تا شغلی دست و پا کند. پس از یک دورۀ موقت نوازندگی ویولن در دربار دوک نشین وایمار، به عنوان ارگ نواز در کلیسای جدید آرنشتات، نه چندان دور از وایمار، به کار گمارده شد.
آنجا او با جدّیت تمام شروع به آهنگسازی کرد، و در زمستان 6-1705، زیارت مشهور خود از لوبِک، 420 کیلومتری به سمت شمال (این طور گفته می شود که این مسیر را پیاده طی کرد)، به انجام رسانید، تا نواختن ارگ نواز مشهور، دیتریخ بوکستهوده- Deitrich Buxtehude- را بشنود.
پس از بازگشت به آرنشتات، رابطۀ باخ با شورای کلیسا وخیم شد (او خصلتی سرکش و گاهی هم پرنخوت داشت که باعث ایجاد مشکل با همۀ کارفرمایانش می شد)، و در تابستان 1707، آنجا را ترک نمود تا سمت جدیدی را به عنوان ارگ نواز در شهر آزاد امپراتوری به نام مولهازن، حدود 58 کیلومتری جنوب غربی، برعهده گیرد. حالا حقوق او آنقدر بود که احساس کند قادر به ازدواج با عموزادۀ دوّمش، باربارا باخ است. ولی علیرغم اینکه زندگی شخصی او استوار شده بود، باخ به سرعت از شرایط در مولهازن ناراضی شد، و در سال 1708 دوباره به دوک نشین وایمار نقل مکان کرد.

وایمار

در اوائل قرن هجدهم، وایمار فقط شهری کوچک محلی مانند شهرستان های دیگر بود- دوران عظمت آن، قرار بود حدود 80 سال بعد فرا برسد، زمانی که ساکنان آن گوته، ویلاند و شیلّر می شدند. شغل باخ ارگ نوازی در نمازخانۀ کاخ دوک نشین بود ولی شش تن از فرزندانش- ازجمله آهنگساز آینده، ویلهلم فریدمن (84-1710) و کارل فیلیپ اِمانوئل (88-1714)- در همان سالهای اقامت در وایمار، در کلیسای شهر سن پیتروپُل غسل تعمید داده شدند.
در همین جا بود که باخ با جدیت شروع به ساختن کانتات برای اجرا در دربار و همچنین فراهم نمودن موسیقی سازی برای ارکستر دربار کرد. اوّلین سالهای اقامت او در وایمار، با شادمانی و خلاقیت همراه بود، ولی بعد از سال 1713، روابط او با کارفرمایش، دوک ویلهلم ارنست، رو به وخامت گذارد و در سال 1717، باخ شغل رهبری ارکستر در دربار شاهزادۀ لئوپولدِ منطقۀ آنهالت کوتِن را پذیرفت. دوک آنقدر از دادن مجوز رفتن به او ناخرسند بود که او را به مدت یک ماه در حصر خانگی قرار داد. سرانجام در دسامبر 1717، خانوادۀ باخ اجازۀ عزیمت را دریافت نمود.

کوتن

در حالی که بیشتر آثار باخ تا سال 1717، کارهای ارگی و کانتات های مذهبی بود، از آن پس ذخایر آهنگ های سازی موجود در دربار کوتن را که در دسترس داشت، مورد بهره برداری قرار داد. بیشتر آثار او در آنجا عرفی بود، زیرا شاهزاده لئوپولدِ کالوینیست کمتر تقاضا برای موسیقی مذهبی داشت. در میان آثاری که در این دوره ساخت، شش کنسرتوی براندبِرگ برای ترکیبات گوناگونِ سازی، همراه با کنسرتوهایی برای ویولن (از جمله کنسرتوی دوبل در رِ مینور)، سوئیت های ارکستری، سونات هایی برای هارپسیکورد، ویولن، و فلوت، سوئیت هایی برای ویولن سل سولو و سونات ها و پارتیتا هایی- ترکیبی از قطعات موسیقی شبیه سوئیت- برای سولوی ویولن، یافت می شوند. این آثار نشان می دهند که باخ از طریق مطالعۀ آثار کورِلّی و ویوالدی، کاملاً جذب سبک ایتالیایی شده بود.

ازدواج مجدد

در ماه مه 1720، هنگامی که باخ همراه با کارفرمایش در چشمۀ آب معدنی به سر می برد، ماریا باربارا به صورت ناگهانی فوت کرد. باخ سال بعد دوباره ازدواج کرد: عروس او، آنّا ماگدالِنا ویلکِن (60-1701)، ثابت کرد که گنجینه ای برای شوهرش بود، هم از نظر خانه داری و هم از نظر حرفه ای (او دختر یک موسیقی دان و خواننده بود، هارپسیکورد می نواخت و آثار موسیقی را بازنویسی می نمود). چهار فرزند باخ را به ارث برد، و 13 فرزند دیگر نیز به آنها اضافه کرد، از جمله آهنگساز آینده دیگری، یوهان کریستیان (82-1735)، که بعدها با نام "باخ انگلیسی" به شهرت رسید، زیرا بیشتر عمر حرفه ای خود را در آنجا گذراند.
مدّت کوتاهی بعد از ازدواج، باخ شروع کرد به تدوین دو کتاب نت کی برد، برای همسرش، که از جمله شامل 15 اینوِنسیون، سمفونی و چندین پیش درآمد و فوگ، که بعداً با آثاری دیگر با نام "کلاویۀ خوش خلق"، گردآوری شد.
در سال 1721، شاهزاده لئوپولدِ آنهالد-کوتن، با عموزادۀ خود ازدواج کرد و زندگی به صورت جبران ناپذیری در دربار کوتن تغییر یافت. پرنسس سبکسر جدید نسبت به موسیقی بی علاقه بود، و باخ به زودی احساس کرد که مجبور به ترک آنجاست- احتمالاً با مقداری تأسف. در ژوئن سال 1722، سمت خوانندۀ مذهبی مدرسۀ توماس در لایپزیگ خالی شد. شورای شهر، تِلِمان را می خواست، ولی او نمی توانست شغل خود را در هامبورگ رها کند، بنابر این، پس از مذاکرات فراوان، باخ را به این سمت منصوب نمودند. در 22 مه 1723، او به اقامتگاه جدیدش در مدرسۀ توماس اسباب کشی کرد، و تا هنگام مرگش در 27 سال بعد، در آنجا ماندگار شد.

لایپزیگ

سالهای اقامت باخ در لایپزیگ، جایی که از او نه تنها خواسته می شد که تدریس کند، بلکه برای دو کلیسای اصلی شهر، سن توماس و سن نیکولاس، موسیقی تدارک ببیند، نسبتاً یک نواخت بود، ولی به علت مخالفت های تند او با شورای شهر بر سر دستمزد و شرایط کار، دچار مشکل می شد. با وجود این، آن سالها به طور شگفت انگیزی پر بار بود. یکی از کارهای اصلی او نوشتن، تمرین کردن و رهبری اجرای کانتات برای مراسم یکشنبه در دو کلیسا بود و برونداد کارهای او حدود 250 اثر جاندار از این دست برای خوانندگان، گروههای کر، و ارکسترها بود که عمدتاً بر اساس نواهای کُرال مشهور پروتستان نوشته شده است.
به علاوه، او دو تنظیم شکوهمند بر روی ذاستان های عاشقانه بر طبق "سن متیو و سن جان"، مَس در سی مینور، اُراتوریوی کریسمس و دیگر آثار مذهبی تهیه کرد که همۀ منابع گردآوری شدۀ مکتوب آوازی و سازی موجود را در آنها جاسازی کرد.
نزدیکی های آخر عمرش، چندین کتاب موسیقی کی برد منتشر شد، ولی شهرت باخ محلّی باقی ماند. در میان آخرین آثار بزرگش، واریاسیون های گلدبرگ برای هارپسیکورد، که گفته می شود برای یک اشرافی مبتلا به بیخوابی نوشته شده اند: "هدیۀ موسیقایی" بر اساس موضوع یک فوگ، که توسط فردریک کبیر در هنگام ملاقات باخ با او، در پوتسدام در سال 1747، طرح ریزی شد، و اثر تقریباً رؤیایی هنر فوگ، مجموعۀ مختلطی از کانُن ها- قطعه ای از موسیقی که در آن خواننده ها یا نوازنده ها، به نوبت ملودی یا نوا را تکرار می کنند- که باخ در طول سالیان آخر زندگی اش، هنگامی که شروع به از دست دادن بینایی اش کرد، روی آنها کار می کرد- یافت می شوند. هنگام مرگ، او تقریباً به طور کامل کور شده بود، و بیوۀ خود را در وضعیت مضیقۀ هولناک مالی قرار داد. تا هنگام مرگ باخ، مد های موسیقی به سرعت در حال تغییر بود، و به موسیقی او به چشم آنتیک نگریسته می شد.
در دوران زندگی اش او بیشتر به عنوان یک ارگ نواز شهرت داشت تا آهنگساز. برخلاف موتزارت و یا بتهوون، او نفوذ پس از مرگ اندکی داشت تا اینکه مِندِلسون شاهکارهای کُرال او را در قرن نوزدهم دوباره کشف کرد، و آثار او دوباره آغاز به نواخته شدن کرد. حالا او به عنوان یکی از بزرگترینِ همۀ آهنگسازان، گرامی داشته می شود.



۱۳۹۴ آذر ۲۹, یکشنبه

زندگی دیتریخ بوکستِهودِه

زندگی دیتریخ بوکستِهودِه

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ بارُوک

زندگی و آثار:
ملیت: دانمارکی
تولد: اُلیسلُو، حدود 1637
مرگ: لوبِک، 1707
ژانرهای ویژه: موسیقی ارگ، کانتات- قطعه ای موسیقی آوازی- ها برای مراسم عبادت کلیسایی پروتستان آلمانی
کارهای بزرگ: 120 کانتات مذهبی و قطعات دیگر؛ آثار متعدد برای ارگ؛ موسیقی کی بُرد و مجلسی

ارگ نواز و آهنگساز دانمارکی، دیتریخ بوکستِهودِه، تقریباً همعصرِ پاخِبِه بود، و مانند او، نفوذی سازنده بر روی یوهان سباستیان باخ را محقق ساخت. احتمالاً تبار آلمانی داشت، در حوالی سال 1637 در دوک نشین هولشتاین، جایی که پدرش، مدیر مدرسه و ارگ نواز بود، متولد شد. در 1668 بوکستِهودِه، خود در کلیسای مِری مقدس در لوبِک، در شمال آلمان، ارگ نواز شد. این سمت یکی از مهمترین و پولسازترین سمت ها در آلمان، و رقابت در این زمینه، سبعانه بود (حتی با وجود اینکه یکی از شرایط غریب آن، این بود که نامزد موفق این پست، باید با یکی از دخترانِ سلف خود، ازدواج کند). بوکستِهیدِه چنین کرد- هرچند که هَندِل، حدود 40 سال بعد، ظاهراً پیشنهاد این سمت را، هنگامی که با ضرورت ازدواج با دخترِ پا به سن گذاشتۀ خود بوکستِهودِه مواجه شد، رد کرد.
بوکستِهیدِه بقیۀ مدت عمرش را در لوبِک ماند. وظایف او در کلیسای مریم مقدس، او را ملزم می ساخت که برای مراسم دعای اصلی، موسیقی بسازد و بنوازد، ولی او همچنین یک سنت قدیمی را در مورد برگزاری کنسرت های بزرگ در کلیسا، در پنج یکشنبۀ پیش از کریسمس، درست پس از عبادت بعد از ظهر، احیا کرد. این موسیقی شبانه (َAberndmusiken)، آنطور که نامیده می شد، همسانِ ارگ نوازیِ استادانۀ خارق العادۀ بوکستِهودِه، شهرت یافت. شایع است که در زمستان 6-1705، یوهان سباستیان باخِ جوان، پایِ پیاده از تورینگن به لوبِک رفت، فقط برای آنکه نواختنِ مردِ بزرگ را بشنود.

موسیقیِ بوکستِهودِه

بوکستِهودِه مجموعۀ قابل توجهی از ساخته ها، از جمله کانتات ها، چندین اُوراتوریو- مثل آثاری که برای موسیقی شبانه نوشته شد، بسیاری آثار برای ارگ، مشتمل بر درآمدهای سرودهای کلیسایی (Chorale)، فانتزی ها، فوگ ها و واریاسیونها، بر پایۀ تِم های کورال، به علاوۀ مقداری موسیقی کی بُرد و مجلسی را از خود به جا گذاشت. آثار او برای اُرگ، که تأثیرِ شگرفی بر روی باخ داشت، با بهره برداری از نوا- رنگِ (tone-colour) موسیقی ارگِ شمالِ آلمان، در آن دورۀ زمانی، نوشته شد و پدال* را از نقش سنتی آن به مثابهِ شالودۀ هارمونیک، آزاد ساخت- برخی از بخش های پدالیِ آثار بوکستِهودِه، برای آنکه حق مطلب ادا شود، مستلزم مهارت زیاد در استفاده از پا دارد.

*پدال های ارگ، که نقش بَم کردنِ نت ها را دارد.


۱۳۹۴ آذر ۲۲, یکشنبه

زندگی یوهان پاخِبِه

زندگی یوهان پاخِبِه

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ بارُوک
زندگی و آثار:
ملیت: آلمانی
تولد: نورِنبِرگ، 1653
مرگ: نورِنبِرگ، 1706
ژانر ویژه: موسیقی اُرگ
کارهای بزرگ: «کانُن و جیگ» در رِ ماژور؛ شش سوئیت برای دو ویولن؛ سرودهای کلیسایی همراه با ارگ

یوهان پاخِنِه، سلف برجستۀ یوهان سباستیان باخ، امروزه عمدتاً برای یکی از ساخته های منفردش، با نام «کانُنِ پاخِنِه» (که اکنون از آن اشکال گوناگونی- منجمله راک-، موجود است)، به یاد آورده می شود. ولی در روزگار خودش، او بیشتر برای نقشش در موسیقیِ کلیسای پروتستان آلمانی، به ویژه در زمینۀ ارگ، مورد تحسین بود.
در نورِنبِررگ متولد شد، حرفه اش را به عنوان ارگ نواز، در کلیسای جامعِ اِشتِفِنِ مقدس در وین، آغاز کرد. در سال 1677 در محل تولدِ باخ، شهر تورینیِ آیزِناخ، ارگ نواز شد، ولی یک سال بعد چند مایلی به سمت شرق، به اِرفُورت، نقل مکان کرد،  در آنجا در طولِ 12 سالِ پس از آن، در پِرِدیگالیِکِه (Predigerkiche)، ارگ نوازی می کرد. در آنجا در تماس با اعضای خانوادۀ باخ قرار گرفت (او پدر خواندۀ یکی از خواهرانِ باخ بود، و برادر ارشد او، یوهان کریستف را تعلیم می داد، و این یک نیز به نوبۀ خود، تعلیمِ یوهان سباستیان را بر عهده داشت).
در هنگام اقامت در اِرفُورد، پاخِبِه ازدواج کرد، فقط بزای اینکه دو سال بعد در یک همه گیریِ طاعون، همسر و پسر خردسالش را از دست بدهد. در سال 1648 دوباره ازدواج کرد و خانواده ای را با هفت فرزند، برپا ساخت. سپس، قبل از آنکه سرانجام به زادگاهش باز گردد و ارگ نواز کلیسای زیبالتِ مقدس شود، دو سال را به عنوان ارگ نوازِ دربارِ اشتوتگارت و سه سال را به عنوانِ ارگ نوازِ شهرِ گوتا، سپری کرد.

موسیقیِ پاخِنِه

سرودهای کلیسایی همراه با ارگ، ساخته شده توسطِ پاخِنِه- قطعات پیچیدۀ پولی فونیکِ (چند صدایی) بر پایۀ نغمه های سرودهای مذهبی پروتستان- تأثیرِ عظمی بر روی کارهای باخ داشت. او همچنین در زمینۀ ژانرهای متنوع دیگرِ کی بُردِ زمانه اش، از جمله توکاتا- نوعی قطعۀ موسیقایی که برای سازهای کلاویه دار ساخته می شود-، فانتزی، ریچِرکاری، شَکّان [نوعی موسیقی که ریشه در نغمه های اسپانیایی دارد]، و واریاسیون ها- دستی استادانه داشت، اثر 6 آکوردی او به نام «آپولو» (1699)، گروهی از 6 آریا (تک خوانی) با واریاسیون ها برای ارگ و هاپسیکورد (نوعی پیانوی قدیمی) است، که هر یک در یکی از  گام های پنج گانه، یک پنجمی بدون نقص را تشکیل می دهد.
پاخِبِه همچنین 6 سوئیت برای دو ویولن و کی بُرد، کانُن استادانه و به حق مشهور (مجموعه ای از 28 واریاسیونِ کانُنی که اصالتاً برای سه ویولن و خوانندۀ باس، تنظیم شده بود)، موتِت ها، کنسرتوهای مذهبی و 11 مجموعۀ مانیفیکا (سرودِ کلیسایی) برای گروهِ همسرایان و سازها، مطلوب برای خدمات عبادات شامگاهی در نورِنبِرگ، نوشت.


۱۳۹۴ آذر ۱۵, یکشنبه

زندگی آنتونیو ویوالدی


زندگی  آنتونیو ویوالدی

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ باروک

زندگی و آثار:
ملیت: ایتالیایی
تولد: ونیز، 1678
مرگ: وین، 1741

ژانر ویژه: موسیقی سازی به خصوص کنسرتو ویولن

کارهای بزرگ: متجاوز از 400 کنسرتو منتشر شده به صورت مجموعه، شامل "هماهنگی الهامبخش"-L’estro ormonica- (1711)؛ مصیبت هماهنگی و خلاقیت –Il ciemento dell”armonica e dell’inventione- (1725- 12 کنسرتو که چهار تای نخستین آن، چهار فصل است).

برای بسیاری از مردم، نام ویوالدی فقط با یک قطعۀ موسیقی- چهار فصل (Le Quattro Stagioni)، پیوند خورده است، که بیشمار بار ضبط شده است. ولی بسیاری از دیگر گوهر های برونداد ویوالدی نیز، ارزش کاوش دارند: او یکی از پرکارترین و تأثیرگذارترین آهنگسازان زمان خود بود، و بدون مشارکت او در پیشرفت شکل کنسرتو، موسیقی سازی آهنگسازان بعدی از جمله باخ، لطف کمتری می داشت.

کشیش سرخ

ویوالدی در خانۀ یک نانوا که بعداً تبدیل به یک ویولنیست حرفه ای شد، و از او بود که آنتونیوی جوان، موسیقی را فراگرفت، در هنگام یک زلزلۀ خفیف، پا به عرصۀ دنیا نهاد. در سال 1693، شروع به آموختن برای کشیش شدن، کرد، در حالی که هنوز در خانۀ پدری زندگی می کرد و به درس های ویولن اش ادامه می داد. در سال 1703، به سمت کشیشی منصوب شد، و موهای سرخ شگفتی آورش، نام مستعار کشیش سرخ- il prete rosso- را نصیب او ساخت، گرچه زندگی کلیسایی کاملاً با مزاج او سازگار نبود، و به دفعات او خود را با مقامات کلیسا ناجور یافت. در سال رتبه دهی در کلیسا، ویوالدی به سمت مربی ویولن در هنرستان بیمارستان مریم مقدس، یک یتیم خانۀ ونیزی که برای دختران جوان مسکن و تحصیلات فراهم می نمود، منصوب گردید.
در آنجا موسیقی از احترام زیادی برخوردار بود، و اعتبار آن چنان بود که هنرمندان پیشرو در کنسرت های آن شرکت می جستند. از ویوالدی درخواست شد که دانش آموزان را تعلیم دهد، با آنان تمرین کند و از آلات موسیقی نگهداری کند. شغل اوّلیۀ او شش سال به طول انجامید، که در آن دوران، مجموعه ای از 12 تریوی سونات های مجلسی- Sonate da Camera- و مجموعه ای از سونات های سولوی ویولن را منتشر ساخت. قبل از آن او شروع به نوشتن کنسرتو، کرده بود که ابزار مورد علاقۀ او شد.

کنسرتو های ویوالدی

از میان همۀ آنچه که ویولدی نوشت، بیش از 200 کنسرتوی ویولن، حدود 27 کنسرتوی ویولن سل، حدود دوازده کنسرتو برای فلوت، سه کنسرتو برای فلوت پیکولو، بیست کنسرتو برای اُبوا، 37 کنسرتو برای باسون ( آلت موسیقی ای که انگشت شماری از آهنگسازان برای آن کنسرتو نوشته اند)، و بسی بیشتر، کنسرتوهای دو نفره و چند نفره، کنسرتوی می مینور برای چهار ویولن، اپوس 3 شمارۀ 4، بسیار شهرت دارد.
عناوین خیال پردازانۀ برخی از کنسرتو های او، فرصت های فراوانی به ویوالدی برای نوشتن توصیفی می داد.  همانند اثر مشهور "چهار فصل" که به صورت برنامه ریزی شده، فعالیت های فصلی مثل اسکیت روی یخ (زمستان)، شکار (پاییز)، و گوش سپردن به آواز پرندگان (بهار) را توصیف می کند، عناوین آنها: طوفان در دریا، دلداده، شکار، و شیپور پست را در بر می گیرد.
مجموعه ای از 12 کنسرتو برای یک، دو و چهار ویولن سولو در سال 1711 در آمستردام تحت عنوان "هماهنگی الهامبخش" منتشر شد و فوراً در سراسر اروپا به فروش رفت (باخ نسخۀ کی برد را از روی پنج تا از آنها تهیه کرد). مجموعۀ 12 تایی دیگری (زیاده روی- (La Stravaganza، در سال 1714، پدیدار شد و از آن پس، برای موسیقی ویوالدی، تقاضا رو به فزونی گذاشت (مجموعه ای که "چهار فصل" را در بر می گیرد، در سال 1725، به انتشار رسید). او همچنین حدود 60 کنسرتوی بزرگ – Concerto Grossi- برای سازهای زهی و باس نوشت.
در سال 1711، ویوالدی به پیِتا بازگشت، و در آنجا از فرصت برای نوشتن موسیقی مذهبی و موسیقی سازی، استفاده نمود. اثر شاد او به نام "گلوریا"، امروزه، هنوز بیشترین مورد اجرا را دارد. تا هنگام مرگ، او به نهاد کلیسا متعهد باقی ماند، اگرچه غیبت های پی در پی او، امری رایج نبود. او همچنین آغاز به نوشتن اپرا ( در مجموع حدود 45 اثر) برای دربارهای متعدد ایتالیا و اپراخانه ها، از جمله، مانتوآ، ونیز و رم نمود. چندین اثر او اخیراً احیا شد، اگرچه هنوز علاقۀ به آنها، جنبۀ آکادمیک دارد.

سقوط از قلّۀ وقار


ویوالدی بیشتر دو دهۀ آخر عمرش را در سفر گذراند. حوالی سال 1725، درگیر عشقی با شاگرد خوانندۀ خود، آنّا ژیراود شد. مقامات کلیسا نمی توانستند از این نفخۀ رسوایی در اطراف "کشیش سرخ" خرسند شده باشند و در سال 1737، او به دلیل رفتار غیر کشیشانه، دچار ممیزی شد. در سال 1741، ویوالدی سفری مرموز به وین را بر عهده گرفت (شاید با کار آنّا به عنوان خوانندۀ اپرا مرتبط بوده است). در 28 ماه ژوئن وارد وین شد و یک ماه بعد از آن، ظاهراً به دلائل نامعلومی، مرگ به سراغ او آمد. تکبر و خودپسندی، دشمنان زیادی برای او فراهم آورد، ولی تأثیر او پس از مرگش، بسیار سترگ بود.