۱۳۹۴ مرداد ۴, یکشنبه

زندگی گیوم دُ ماشو

زندگی گیوم دُ ماشو

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         قرون وسطا تا رنسانس
زندگی و آثار:
ملیت: فرانسوی
تولد: ماشو، 1300
مرگ: رَنس، 1377
ژانر ویژه: تنظیم موسیقی آوازی مذهبی و غیر مذهبی «آر نُووا» - سبک جدید
کارهای بزرگ: مَسِ نُتردام؛ ترانه های غیر مذهبی


گیوم دُ ماشو، همعصر نزدیک با ژوفری شوسه (1400- حدود 1340)، که اشعارش او را تحت نفوذ خود قرار داد، یکی از مهمترین آهنگسازان قرن چهاردهم بود. نه تنها او بیش از هر کسی از همدوره ای هایش، آهنگ ساخت، بلکه آثار او از نظر شکل و سبک نیز، فوق العاده متنوع هستند.
به نظر می رسد که او بیشتر مدت عمرش را در رَمس، در شمال فرانسه سپری کرد، و در همانجا درگذشت. در حوالی سال 1323 او به خدمت جان، پادشاه بوهمی درآمد، و هماهنگ با ملازمان دربار آن زمان، تا هنگامی که شاه در جنگِ کریسی در سال 1346 کشته شد،  جزء همراهان خانوادۀ سلطنتی، در سراسر اروپا سفر می کرد. در ضمن، با این وجود، حمایت جان، ماشو را قادر ساخت که چندین مقام روحانی پر درآمد در کلیساهای جامع شمال فرانسه، برای خود دست و پا کند. پس از مرگ جان، ماشو به خدمتگزاری اشراف فرانسه، منجمله پادشاه آینده، شارل پنجم (که برای تاجگذاری او، یک آهنگِ مَس ساخت)، و جان، دوکِ بِری، ادامه داد.

آر نُووا


برونداد ماشو به صورت مساوی بین موسیقی مذهبی و غیرمذهبی تقسیم شده است. مشهورترین قطعۀ او «مَسِ نُتردام» است، و او متجاوز از 20 موتِت- قطعه ای موسیقی آوازی کلیسایی- نوشت، به علاوه مقادیر متنابهی ترانه های غیرمذهبی- بالاد (تصنیف)، رُوندو (نوعی موسیقی که تِم اصلی آن تکرار می شود)، ویرُوله (نوعی شعر قدیمی فرانسوی)، که انواع اصلی آوازی در آن زمان بودند- نیز ساخت. اثار او نمونۀ «آر نُووا» یا سبک جدید هستند، و غالباً از نظرِ ضرباهنگ، پیچیده می باشند.

۱۳۹۴ تیر ۲۸, یکشنبه

مکتبِ نُتردام

مکتبِ نُتردام

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         قرون وسطا تا رنسانس

زندگی و آثار:
ملیت: فرانسوی
فعالان: لئونَن، حدود 90-1163
          پروتَن، حدود 1200
ژانر ویژه: موسیقی مذهبی پولی فونیک آغازین
کارهای بزرگ: مَگنوس لیبِر- کتاب اعظم-، موتِت ها- قطعه ای موسیقی آوازی کلیسایی- و گرادوآل- سرود برای آئین عشاء ربّانی.

از گروه آهنگسازانی که در پاریس قرون وسطایی اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم کار می کردند، لئونَن و پروتَن- برخی مواقع از آنها به عنوان استاد لئونینوس و استاد پروتینوس، نام برده می شود-، مشهور ترین ها هستند. این زمان، عصرِ پادشاهی فیلیپ آگوست (فیلیپ دوّم) بود، که در مدت فرمانروایی اش، از 1180 تا 1223قلمروِ قرون وسطایی سرزمین فرانسه، تثبیت شد. از زندگی لئونَن و پروتَن، اطلاعات اندکی وجود دارد، ولی هردوی آنها با کلیسای جامع نُتردامِ پاریس، که در اواسط سالهای 1160 پی ریزی آن آغاز شد، و در 1182، محراب های بلند آن متبرک شد، پیوند خورده اند.

لئونَن

اثر اصلی نسبت داده شده به لئونَن، «مَگنوس لیبر (کتاب اعظم)» بود، که برای استفاده توسط گروهِ همسراییِ کلیسای جامعِ جدید، پرداخته شد. یک نظریه پرداز ناشناسِ قرن سیزدهم، به عنوان "بهترین آهنگسازِ اُرگانوم- نوع خاصی از ملودی برای آواز گروهی کلیسایی (بدون ساز)-، برای تعالی بخشیدن به آئین ربّانی از او نام می برد، همچنین نظر می دهد که او آهنگ هایی پولی فونیک برای دو صدای مستقل در قطعات مراسم عبادات کلیسائی به منظور اجرا در روزهای اعیاد اصلی کلیسا در طول سال، می نوشت. همچنین محتمل است که لئونَن در میان اولین کسانی که ضرباهنگ را همراه با زیر و بمی نت ها، در سیستم نشانه گذاری خود نشان داده اند، جای داشته باشد. آثار آوازی او خلاقانه، فصیح و از نظر سبک، بدیهه بود.

پروتَن

مدّتی پس از مرگ لئونَن، پروتَن، که احتمالاً شاگرد او بوده است، ظاهراً «مَگنوس لیبِر» را بازنویسی و کوتاهتر کرده است. پروتَن یک شخصیتِ در سایه باقی مانده است. به احتمال، او حوالی سال 1160 به دنیا آمده، و زمانی بین سالهای 1205 و 1225، وفات یافته است. برخی از محققین نظر داده اند که محتمل است او در کلیسای ناحیۀ سلطنتی سَن ژِرمَن-اوسِروآ، در نزدیکی کاخِ تولِری، کار می کرده است، زیرا شاهد مستقیمی دال بر اینکه در نُتردام کار می کرده، وجود ندارد.
پروتَن در خلق موتِت چهارصدایی، شکلی از موسیقی مذهبی که تا زمان حاضر نیز ماندگار شده است، فعالیت می کرد. مشارکت او در توسعۀ پلی فونیِ سه- و چهار- صدایی، یکی از گام های مهمِ به جلو در تاریخ موسیقی به شمار می رود. از آثار او، دو گرادوآل با چهار صدا برای فصل کریسمس، و نیز دوجین آثارِ نیایشی سه صدایی، و حدود 160 کلوزای- جمله واره، پاساژ [قطعه]-، پلی فونیک برای داخل کردن در آوازهای نیایشی، به قصد تنوع بخشیدن به ترکیب آهنگ، را می توان برشمرد.


۱۳۹۴ تیر ۲۱, یکشنبه

زندگی هیلده گاد اَز بینِن

زندگی هیلده گاد اَز بینِن

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         قرون وسطا تا رنسانس


زندگی و آثار:
ملیت: آلمانی
تولد: بوکلهایم، 1098
مرگ: بینِن، 1179
ژانر ویژه: تنظیم آوازهای گروهی کلیسایی (بدون ساز) بر روی اشعار خودش
کارهای بزرگ: سفارش میزبان (لاتین: Ordovirtutum)؛ سمفونی هارمونی آیات آسمانی (لاتین: Symphonia armonie celestium revelationum)

این زن استثنائی یکی از قدیمی ترین آهنگسازان شناخته شده بود. او هم عصر عشاق مشهور قرون وسطایی، آبلارد و اِلوآز بود، که زندگی خود را نیز در نهادهای صومعه ای در نهادهای صومعه ای پایان دادند. هیلده گاد در خانواده ای نجیب زادۀ آلمانی متولد شد. به عنوان فرزند دهم، به او همچون یک عُشر- یک دهم- و بنابر این حقّ کلیسا نگریسته می شد و وقف خدمات مذهبی شد. به هنگام هشت سالگی، به عنوان نوآموز به صومعۀ بِنِدیتینه در دیزی بودِنبورگ اعزام شد.
در سال 1136 هیلده گاد، با شایستگی شخصی خودش، یک مادر روحانی شد، و در حدود 50 سالگی، یک صومعه را در درّۀ راین، نزدیک بینِن تأسیس کرد. او در سن بالای 81 سالگی وفات یافت، و نامش به عنوان یک نامزد مقام قدیسی توسط پاپ های متعدد، زنده نگه داشته شد. اگر چه هرگز به او مقام قدیسی بخشیده نشد، اغلب از او به عنوان یک سَنت (قدیس) یاد می شود و در آلمان عیدی مذهبی دارند که در آن به خصوص او را گرامی می دارند.

عرفان و موسیقی

هیلده گاد یک انسان با بصیرت بود، و خیلی زود اعتبار گسترده ای به عنوان یک زن غیب گو کسب کرد. پاپ ها، امپراطورها، پادشاهان، اسقفان اعظم و روحانیان از هر نحله، فوج فوج به بینِن می شتافتند تا با این "سیبِلِ*راین" مشورت کنند. بین سالهای 1141 و 1170 او تجربیات عرفانی خود را ثبت کرد: او همچنین دو اثر مهم دربارۀ تاریخ طبیعی و پزشکی، و انبوهی از غزل و اشعار احساسی نوشت، که همۀ آنها در یک جلد کتاب به نامِ سمفونی هارمونی آیات آسمانی، جمع آوری شد.
بیشتر اشعار او نیایشی است، که آنتیفون ها- شاید ترجیع بند-، سکوئِنس ها- زنجیره ای از جملات موسیقی بر اساس الگوی ملودیک مشابه، که با زیر و بمی متفاوت و برخی مواقع در کلیدهای مختلف تکرار می شوند- و سرودهای مذهبی، به قصد اجرا در اعیاد مذهبی قدیسان ویژه، را شامل می شود. در میان آثار او قدیمی ترین نمایش مشهور باقی مانده، در مورد موازین اخلاقی، به نام «سفارش میزبان» به چشم می خورد، که 16 فضیلت برای روح در مبارزه با شیطان را شرح می دهد. این و بسیاری از اشعار او ضمائم موسیقی دارند که با سیستم نت نویسی نئوماتیکِ- بر اساس حروف الفبا- آلمانی نگاشته شده اند. برخلاف موسیقی در این دوره، ملودی های هیلده گاد از آواز های گروهی مذهبی صومعه ای، اقتباس نشده اند، بلکه به طور چشمگیری اصیل و در برخی از موارد به شدت پیچیده و تزئینی هستند.

بسیاری از آثار او در جریان رواج مجدد اخیرِ علاقمندی به موسیقی اوّلیه، اجرا و ضبط شدندآلبومی که تحت عنوان: "پَری بر روی نسیمِ خدا" (1984)، منتشر گشت، از محبوبیت فوق العاده ای برخوردار شد.



* Sybil is a 1976 American drama film that originally aired as a made-for-television miniseries. It is based on the book of the same name.

https://en.wikipedia.org/wiki/Sybil_(1976_film)

۱۳۹۴ تیر ۱۵, دوشنبه

از عشق


نمی دانم این خوب یا بد است، ولی عشق برای من صورتی انتزاعی پیدا کرده است. یعنی من الان 55 ساله هستم و بارها هم عاشق شده ام (عشق عرفانی و این جور چیزها را نمی گویم، عشق زمینی و دنیایی منظورم هست). ولی الان عاشق خود عشق هستم. عاشق عاشق بودنم. عشق شادی اش قشنگ است غمش هم زیباست. با هم بودنش یک جور احساس والا به انسان می دهد، جدایی اش جور دیگر از همان احساس. لحظه های قشنگ خاطره می شوند، لحظه های تلخش هم ماندگار می شوند، ولی با مرور زمان از تلخی اش کاسته می شود و با یاد همان تلخی ها هم می توانی زندگی ات را معنای قشنگ تری بدهی. در ضمن با قاطعیت یک چیز را می توانم بگویم: هر زنی که من روزگاری عاشقش بودم، در من چنان تأثیر عمیقی گذاشت، که بعد از جدا شدن از او (حتی اگر بودن با او صرفاً چند نگاه محبت آمیزیا چند کلام حرف ساده بوده)، دیگر من، منِ قبلی نبودم. بدون اغراق دوباره زاده شدم. به این دلیل، حتی خود را به دختری که، به احتمال قریب به یقین شاید خود هرگز نمی دانست و هرگز هم نفهمید، که من در مسیر طولانی خانه تا دبیرستان، یا برعکس تعقیبش می کردم، و فقط نگاه های خالص و معصومانه ولی عاشقانه به او می انداختم، مدیون می دانم، چه برسد به آنها که آگاهانه و با زبانی بُرا و بیرحم، در جهت تغییر من تلاش می ورزیدند. حرفم شاید بعضی از دوستانم، که مستقیم و غیر مستقیم از این یادداشت با خبر شوند، را برنجاند و یا شاید یکی دو نفر را شاد کند. ولی من وقتی عاشق می شدم، واقعاً خالصانه عاشق می شدم، و واقعاً هنوز هم همۀ آن عشق ها را دوست دارم. گرچه حتماً نه به شکل سابق ولی در حد یک دوست حتماً هنوز هم آنها را دوست دارم. مخاطبان این یادداشت که متاسفانه در لیست دوستان فیس بوکی من نیستند اگر به طریقی از این نوشته، با خبر گردند، خود معنی حرف های من را خواهند فهمید. عشق عرفانی و سمبلیک و غیره هم جای خود را دارد که در جای دیگری باید به آن پرداخته شود.
منوچهر خاکی
13 تیر 1394

ضمیمه ای بر یادداشت دیروزم، در مورد عشق:
من خودم هیچوقت از این وضعیت راضی نبودم و تصور می کنم که از بد حادثه اینجا به پناه آمده ام. یعنی هیچ وقت مجموعۀ شرایط محیطی زندگی و اجتماعی من، به من اجازه نمی داد که در مورد عشق مشخص پیگیری لازم را داشته باشم. وگرنه من هیچوقت این حالت را دوست نداشتم و آرزو می کردم که مثل همۀ مردم عادی دنیا زندگی کنم و خانواده و فرزند داشته باشم. ولی در عین حال این وضعیت هم نوعی امکانات تجربه کردن برای من به وجود آورد که برای هر کسی ممکن نیست و حیف است که برخی از این تجربیات را با دیگران در میان نگذارم.




۱۳۹۴ تیر ۱۴, یکشنبه

موسیقی چند صدایی و قرون وسطایی


موسیقی چند صدایی و قرون وسطایی

·         قرون وسطا تا رنسانس
برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی





تا قرن بیستم، یک تلقی عمومی وجود داشت که تاریخ موسیقی با باخ شروع شد. تنها با رشد عظیم در پژوهش ها و تحصیلات موسیقایی، به همراه جنجال "جنبش موسیقی نخستین" در دهه های متدخر قرن بیستم بود که بسیاری از شاهکارهای دوره های قرون وسطایی و رنسانس- جنبش نوزایی-، در تلاشی برای ارزیابی دوبارۀ دستاورد های آهنگسازان آن دوره ها، از تاریکی بیرون آمدند.

موسیقی مذهبی

موسیقی در قرون وسطا به شدت تحت حفاظت کلیسا بود. منابع بازمانده قرون وسطایی، عمدتاً توسط کاتبان صومعه ها تهیه می شدند و در کتابخانه های صومعه ها نگهداری می شدند. در حالیکه موسیقی غیر مذهبی وجود داشت، بخش عمده ای از آن به صورت بداهه نواخته می شد، بنابراین ابتدایی ترین موسیقی که توانست ماندگار شود، به طور کلی برای استفادۀ مذهبی، در نظر گرفته شده بود.
هرچه بیشتر در عمق تاریخ به عقب باز می گردیم، اسامی آهنگسازان منفرد، نادر تر می شود. در میان ابتدایی ترین موسیقی دانانی که از قرون دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم ممکن است مورد توجه قرار گیرند، آهنگسازان فرانسوی، لیونَن و پروتَن هستند، که به کلیسای جامع تازه تأسیس نوتردام در پاریس وابسته بودند. سیلی از اجراهای اخیراً ضبط شدۀ بسیار محبوب، موسیقیِ رؤیایی راهبه، هیلدگارد بینگِن را پدیدار ساخت، او نه تنها این امتیاز را دارد که یکی از قدیمی ترین آهنگسازان شناخته شده است، بلکه زنی نیز بود که در زمینه ای کار کرد که زنان در آن به صورت سنتی نام آور نبوده اند. حالا او یک چیزی شبیه شمایل فمینیست شده است. اجراها و ضبط شده ها از گروههای موسیقی اولیه، همچنین غنای موسیقی آهنگسازان فاقد تجهیزات، که از منابع دست نوشتۀ قرون وسطایی مشتق شده است، مثلاً کانتیگاهای آلفونسو  X اسپانیایی، را از پرده بیرون آورده است.

چند صدایی

آهنگساز فرانسوی، گیوم دُ ماشُو، مهمترین چهرۀ منفرد موسیقایی قرن چهاردهم بود. نوآوری های متعدد او این موارد را در بر می گیرد: اولین کسی بود که مجموعه ای کامل از مس معمولی ساخت. اولین فردی بود که موسیقی را در چهار بخش (که ترکیب استاندارد پولیفنیک- چند صدایی- شد) را نوشت و یکی از اولین کسانی بود که اشکال شاعرانۀ غیرمذهبی متداول در زمان خود: بالاد، روندو- نوعی موسیقی که تِم اصلی آن تکرار می شود- و ویروله (ballade, rondeau, virelay) را ساخت.
برای قرن بعد، مراکز جاذبۀ موسیقایی، دربارها و کلیساهای شمال فرانسه و فلاندر باقی ماندند، که آثار مذهبی وغیر مذهبی آهنگسازان فلاندری وابسته به دربارِ دوکِ بورگوندی: دوفِه، اُکِگِم، ژوسکَن دِ پِرِه و معاصران آنها را به روی صحنه می بردند. با این همه، بسیاری از آنها از بازدیدهای طولانی مدت خود از ایتالیا، جایی که فعالیت موسیقایی در دربارهای مهم مانند فِرّارا و مانتوآ، شکوفا می شد، الهام می گرفتند.
به کارگیری هماهنگی در ژرفانمایی (perspective) توسط معماران رنسانس، مثل فیلیپّو برونِلِسکی (1446-1377)، که نمونۀ روشن آن را در کلساهای فلورانس مثل سَن لورنتزو و سَنتو اسپیریتو یا کاخِ دوک نشین اعجاب انگیز در اوربینو، می توان مشاهده نمود، همتایی موسیقایی در پُلی فونی- چند صدایی- رنسانس پیدا کرد. موسیقی نیز عمق و ژرفانمایی جدیدی کسب کرد.
در حالیکه سه آهنگساز فلاندری، قرن پانزدهم را در تسلط خود گرفته بودند، هنر پُلی قونیک اوج دوران رنسانس با سه آهنگساز- پالِسترینا از ایتالیا، لسوز از فلاندِر، و ویکتوریا از اسپانیا- ، به کمال رسید، که همگی آنها دوره های طولانی در ایتالیا اقامت داشتند.
از مَس ها و موتت- قطعه ای موسیقی آوازی کلیسایی- هایی که برای اجرا در کلیساهای بزرگ کاتولیک فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و جنوب آلمان نوشته می شدند، تا مجموعه های مشابه آنها در مراسم عبادی هردوی کلیساهای پروتستان و کاتولیک، نوشته شده توسط آهنگسازان انگلیسی، تالیس و بِرد، و آواز های چند صدایی دلربای مدرسۀ آواز گروهی دورۀ الیزابت، تسلط اصل پُلی فونیک در موسیقی ادامه پیدا کرد.
در ضمن ترانه های حزن انگیز و موسیقی تک نوازی عود داولَند، رو به سوی عصرِ جدیدی از فردگرایی داشت.