۱۳۹۳ دی ۲۱, یکشنبه

جنبش ملی گرایی

جنبش ملی گرایی

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی


·         دورۀ خیزش ملی گرایی

تا قرن نوزدهم، موسیقی به عنوان یک زبان مشترک بین المللی ملاحظه می شد. اپرای ایتالیایی در تمام کشورهای اروپایی، چیرگی خود را حفظ کرد، همان قدر در وین، استکهلم، مادرید یا لندن محبوب بود، که در ونیز یا رم؛ در همان حال سبک سمفونی آلمانی هایدن، موتزارت و بتهوون، توسط تمامی آهنگسازان اروپایی زمان آنها، اقتباس و تقلید می شد. تنها در اواسط قرن نوزدهم بود که آهنگسازان آغاز کردند که به تفاوت های فرهنگی بین ملیت ها آگاهی یابند، آگاهیی که بخشی از آن از طریق رخدادهای سیاسی و بخشی از طریق تمایلات فردگرایی رمانتیک، که کیفیت های منحصر به فرد اشخاص و ملت ها را گرامی می داشت، برانگیخته می شد.

انقلاب 1848

جنبش ملی گرایی، از اروپای مرکزی ریشه گرفت، جایی که در سال های 1830، موجی از احساسات ملی گرایی آلمان، لهستان، بلژیک و ایتالیای شمالی (که در آن زمان تحت سیطرۀ اتریش بود) را در نوردید. در طول دهۀ بعد، خواست دولت های خودمختار برای استقلال سیاسی از فرمانروایی های قدرتمندی که بر آنان حکم می راندند، با انگیزه های دموکراتیکِ جایگزینی حکومت های جمهوری، که با نیازهای شهروندان معمولی سازگارتر بود به جای رژیم های سلطنتی، همزمان شد. این نیروی مهار ناشدنی در سال 1848، زمانی که احساسات میهن پرستانه و التهاب انقلابی در فرانسه، ایتالیا، آلمان و اروپای مرکزی، گسترش یافت،  آتش خشونت را شعله ور ساخت. اگرچه این انقلاب ها با شکست مواجه شد و حکومت های استبدادی در برخی از کشورها، تا جنگ جهانی اول، به قدرت لرزان خود، ادامه دادند، از آن زمان به بعد، یک روح جدید وطن پرستی ملی گرایانه در سیاست های اروپایی دمیده شد که به فرهنگ و هنر آنان نیز رسوخ کرد.

موسیقی عامیانه

در موسیقی، شور و اشتیاق میهن پرستانه، آهنگسازان را تشویق کرد که منبع الهام را در ریشه های ملی، به خصوص فرهنگ عامیانۀ محلی (که اغلب به شکلی بیرحمانه توسط مقامات حاکم، سرکوب می شد)، بجویند. در لهستانِ تحت محاصره، و تکه پاره شده توسط قدرت های همسایه، پس از کنگرۀ وین – کنگره ای متشکل از سفیران قدرت های بزرگ اروپا به سردمداری دولتمرد اتریشی مترنیخ، که در یکم نوامبر 1814 تا 8 ژوئن 1815 در وین برگزار شد تا دربارۀ حل مسائل و ترمیم دوبارۀ نقشۀ سیاسی جدید اروپا پس از شکست ناپلئون، امپراتور فرانسه، تصمیم گیری کند-، شوپن تمایلات انقلابی خود را از طریق استفاده اش از رقص های محلی لهستانی، به خصوص مازورکا و پولونِز، بروز داد.
به خصوص در روسیه، جایی که موسیقی ایتالیایی – و آهنگسازان ایتالیایی- به مدتی طولانی در دربار جهان وطنی سن پترزبورگ، در سطح عالی فرمانروایی می کردند، جنبش ملی گرایی قدرتمند بود. گلینکا، نخستین آهنگسازی بود که از الگوهای ملودی و ضرباهنگ های متمایز ترانه ها و رقص های محلی و عامیانه روسی الهام گرفت و سرمشق او همانند تعصب یک مبلغ مذهبی، توسط بالاکیروف و مریدان او، مشهور به "آتش پاره های توانا" یا "پنج تن"، مورد استقبال واقع شد. آنها به نوبۀ خود، چایکوفسکی را تحت نفوذ قرار دادند، که گرچه موسیقی اش، به صورت آگاهانه ملی گرایانه نبود، ولی در عین حال هنوز هم از نظر منبع الهام، اسطوره های عامیانه، نحوۀ بیان و همچنین قصه های حماسی برگرفته از تاریخ روسیه، به شکل محسوسی روسی محسوب می گردد.

مناظر و مردم

مناطق اروپای مرکزی، بوهمیا، اسلواکیا، و مجارستان که فرهنگ بومی شان توسط قرن ها سلطۀ بیگانه، سرکوب شده بود، به ویژه پذیرای این روح جدید ملی گرایی بودند. آهنگساز بوهمی، اِسمِتانا، اولین کسی بود که تاریخ غنی و مناظر ممتاز سرزمین بومی خود را در مجموعه ای از منظومه های سمفونیک با نام "میهن من" و نیز مجموعه هایی از اپرا دربارۀ موضوعات چک، از چهره های اسطوره ای یا تاریخی همانند لیبوسه تا زندگی دهقانان معاصرش در "عروس مبادله شده"، گرامی داشت. او به نوبۀ خود، شاگردش دُوراک را، که بدون زحمت ترانه ها و رقص های چک را با ساختارهای سمفونیک اروپایی در هم می آمیخت، تحت نفوذ خود قرار داد.
ملی گرایی به هیچ وجه محدود به اروپای مرکزی نمی شد. ادوارد گریگ، بزرگترین آهنگساز نروژ، در سنت موسیقایی آلمانی پرورش یافته بود، ولی موسیقی او به وفور از لحن های محلی که او در هنگام پیاده روی و گشت و گذار در کوههای نروژ گلچین کرده بود، مایه گرفته است.
در اسپانیا، آلبِنیز و گرانادوس مشخصه های رنگارنگ فلامِنکو- موسیقی و رقص کولی های اسپانیا- نشأت گرفته از شمال آفریقا، را در آثار پیانو و ارکستری خود، مورد بهره برداری قرار می دادند؛ در اتریش خانوادۀ پراستعداد اشتراوس، وین را تبدیل به پایتخت والس جهان کردند، و در انگلستان، که در آن زمان از کمبود استعدادهای بومی، دچار افسردگی شده بود، اپراهای پیچ در پیچ دبلیو. اِس. گیلبرت و آرتور سالیوان، از یک رگۀ غنی شوخی طنزآمیز انگلیسی، بهره می برد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر