۱۳۹۳ اسفند ۲۴, یکشنبه

زندگی یوهانِس برامس

زندگی یوهانِس برامس

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ رمانتیک های متأخر

زندگی و آثار:
ملیت: آلمانی
تولد: هامبورگ، 1833
مرگ: وین، 1897
ژانر های ویژه: سمفونی های رمانتیک آلمانی، کنسرتو، موسیقی مجلسی، موسیقی برای پیانو، ترانه
کارهای بزرگ: چهار سمفونی؛ دو کنسرتو پیانو؛ مرثیۀ آلمانی (1868)؛ آلتو راپسودی (1869)؛ کنسرتو ویولن (1878)؛ آثار مجلسی و پیانو؛ حدود 200 ترانه.

برامس، یک از بزرگترین آهنگسازان سمفونیک قرن نوزدهم، از پیشینه ای نسبتاً محقر بیرون آمد. پدرش، یوهان یاکوب، در ارکستر شهر هامبورگ کُنتر باس می نواخت. مادرش که 17 سال از شوهرش مسن تر بود، از یک خانوادۀ متوسط می آمد، که دچار مشکلات سختی شده بودند: او پیش از ازدواج با یوهان، خدمتکارش بود. دومین فرزند آنها یوهانِس در 7 می 1833، متولد شد.

سالهای نخستین

برامس نواختن پیانو را از 7 سالگی آموخت، و از سال 1846 به بعد همچنین آهنگسازی را می آموخت. از سال 1848، او اولین برنامۀ تک نوازی عمومی اش را به اجرا درآورد، و همان سال با ادوارد رَمینی (98-1830) ویولن نواز مجار، پناهنده ای جَسته از سرکوب اتریشی ها در وطنش، نیز ملاقات نمود.
پنج سال بعد رَمینی و برامس تور کنسرت هایی را آغاز کردند، که در آن مدت آنها یوشف یواخیم، ویولن نواز دیگر مجار را ملاقات کردند و در وایمار در نزد لیست اقامت گزیدند.
برامس برای دیدار روبرت و کلارا شومان به دوسلدورف مسافرت کرد، آنطور که شومان شرح داد، هردوی آنها عمیقاً تحت تأثیر استعدادهای آهنگسازی و نوازندگی پیانوی این "عقاب جوان" قرار گرفتند.
مدت کوتاهی پس از ملاقات آنها، شومان دچار از کارافتادگی کامل شد، و در سال 1854، برامس به دوسلدورف بازگشت تا به کلارا کمک کند، و عمیقاً گرفتار عشق او شد. رابطۀ آنها- خواه تا حد جسمانی رسیده باشد یا خیر- در زندگی برامس، محوری بود، و ممکن است بر روی رفتار او نسبت به سایر زنان اثرگذار بوده باشد: اگرچه او دوستان مؤنث نزدیکی داشت، هرگز ازدواج نکرد. کلارا، در مدت بیوه گی طولانی اش، همانند یک مربی با آهنگساز جوان برخورد می کرد، و او را تشویق می کرد- همانسان که شومان را- که افق های هنرش را وسعت بخشد.
در سال 1857، برامس چند ماهی را در دتمولد گذراند، در آنجا او آثار ارکستری نخستینش را (دو سِرِناد- آواز عاشقانه- با ارکستر دربار به محک آزمون گذاشت. دو سال بعد دوباره به هامبورگ بازگشت. در آنجا یک گروه همسرایی بانوان را تشکیل داد و شروع به نوشتن موسیقی همسرایی- کُرال- کرد.
در این ضمن او اولین کنسرتو پیانوی خود را تمام کرده بود و در همان زمان با خانوادۀ شومان ملاقات کرد. خود برامس اولین اجرای این اثر عظیم را در هانوفر بر عهده گرفت، در آنجا با موفقیت روبرو شد؛ ولی پنج روز بعد در لایپزیگ، تماشاگران با سردی از این اثر استقبال کردند.تا آن زمان برامس از طریق کنار کشیدن خود در انظار عمومی، از لیست و "مکتب آلمانی نو"، در حال خدشه دار ساختن محبوبیت خود بود. احتمالاً طرز برخورد انعطاف ناپذیر او منجر به آن شد که ناشر لایپزیگی، "برایتکوپف و هِرتِل" دست نوشته های او را از جمله کنسرتو پیانو را رد کند.

وین

در سال 1862، با چندین آهنگ تکمیل شده (از جمله سِکستِت- شش نوازی- در سی بِمُل، و مجموعه ای از واریاسیون ها بر روی تِم هایی از هندل و شومان)، برامس هامبورگ را به مقصد وین ترک کرد. شش ماه بعد او به مدیریت آکادمی آواز وین منصوب شد، جایی که او در برانگیزش علاقه اش به موسیقی آغازین دچار افراط شد، ولی به زودی بار اداری شغل جدید را مزاحم یافت و پس از چند ماه استعفا داد.
در سال 1864، با شنیدن اینکه زندگی رناشویی والدینش دچار مشکل شده است- مادرش بیمار بود و پدرش از اجبار به مراقبت از او بیزار بود-، به خانه بازگشت. جدایی آنها، که مرگ مادرش را در ژانویۀ 1865، در پی داشت، ضربۀ تلخی بود (برامس خاطرۀ مرگ مادرش را در موومان آرام تریو- سه نوازی- یِ شیپور قدرتمندش گرامی داشت).
در سال 1868 برامس تصمیم گرفت که به صورت دائمی در وین ساکن شود، ولی به نواختن آثار خودش در تور کنسرت ها ادامه داد. در 1872 او رهبر ارکستر «انجمن کنسرت» -Gesellschaftskonzerte- وین شد، ولی این سمت خود را تنها سه سال حفظ کرد. نسل جدیدی از زبردستان رهبری ارکستر، همانند هانس ریشتِر (1916-1843)، هانس فون بولو (94-1830)، و هرمان لِوی (1900-1839) وارد صحنه شده بودند، و برامس خردمندانه به محدودیت های خود پی برد. از پیش از سال 1869، هنگامی که واگنر (کسی که از یک رقیب تازه و با استعداد ترس داشت) به شکلی سنگدلانه، در مقاله ای با نام «دربارۀ رهبری ارکستر» او را مورد حمله قرار داده بود، در او میلی به نقادی تند و گزنده پدیدار شده بود. از آن به بعد برامس خود را وقف آهنگسازی کرد.
پس از چندین سال کار، در سال 1868، برامس «مرثیۀ آلمانی»، واکنشی عمیقاً عاطفی به عبارات انجیلی دربارۀ موضوع مرگ، سوگواری و تسلی، برای تکنوازان، همسرایان و ارکستر را تکمیل کرده بود- و در طول زمان جنگ پروس-فرانسه، او به عنوان یک میهن پرست، مورد گرامیداشت قرار گرفت، زیرا او بیشتر از متن سنتی مراسم عبادت کلیسای کاتولیک، از انجیل لوتری بهره می گرفت. با ساختن «ترانۀ پیروزی» در تابستان 1871،به پیروزی آلمان واکنش نشان داد. تا سال 1873، یعنی هنگامی که او اثر محبوبش را، «واریاسیون های سن آنتونی» (بر روی تمی از هایدن)، برای ارکستر را به پایان رسانید، برای آنکه قادر باشد از طریق کنسرت ها و کتابهایش، زندگی خود را تأمین کند، به اندازۀ کافی درآمد داشت و به قدر کفایت احساس امنیت می کرد تا قرارداد مادام العمر پیشنهاد شده توسط فرتیز زیمروکِ ناشر را رد کند ( او همچنین درجۀ دکترای افتخاری پیشنهاد شده توسط دانشگاه کمبریج را رد کرد).

موفقیت در زمینۀ سمفونی

سه سال بعد، با تشویق های مداومِ کلارا شومان، برامس سرانجام اولین سمفونی خود را در دُ مینور، که از بیست سال قبل نوشتن آن را آغاز کرده بود، به اتمام رساند. دورۀ طولانی تکوین آن توسط روح بتهوون و هراس برامس از اینکه این اثر به دلیل آنکه "ساختار روایی" نداشت مقبول واقع نشود، تسخیر شده بود. ولی مردم ونیز از آن با اشتیاق استقبال کردند، و برامس بلافاصله کار بر روی سمفونی دوم را شروع کرد.
در اواخر سالهای 1870، او به گذراندن تابستانها در منطقۀ ییلاقی اتریش، پورتشاخ در کنار دریاچۀ وُرتِر در کرنتن، عادت کرد. در آنجا دومین سمفونی در رِ مینور، کنسرتو ویولن درخشان ( که در قطعۀ آخرِ کولی وار آن به یواخیم، اهدا شوندۀ مجارش، ادای احترام می شود)، سونات ویولن سُل ماژور، دو راپسودی، اُپوس 79، هشت قطعه برای پیانو، اُپوس 76، را تکمیل کرد. از سال 1880 به بعد، او پناهگاه تابستانی دیگری را در بادایشل، پیدا کرد، و در آنجا سه نوازی پیانو در دُ، پنج نوازی در فا و سُل، چند مُوتِت- قطعه ای موسیقی آوازی کلیسایی- اُپوس 110 و چندین اثر از آخرین آثار مجلسی و آوازی اش را نوشت.
برامس در سال 1881 اجرای اثر طنز آمیزش «پیش درآمد فستیوال آکادمیک»، بر اساس ترانه های دانشجویان در برسلاو، که دانشگاهِ آنجا به او درجۀ دکترا داده بود، را رهبری کرد. او به افتخارات رسمی بهایی نمی داد، و در مراسم اعطای مدرک حضور پیدا نکرد. آن سال او دومین کنسرتو پیانو در سی بِمُل را تکمیل کرد- شاهکاری از قدرت و سرزندگی و نقطۀ عطفی در زبردستی نوازندگی پیانو. همچنین او یک بگو مگوی اساسی با یواخیم، که قصد جدائی از همسرش را داشت، پیدا کرد. برامس جانب خانم یواخیم را گرفت، و ویولن نواز همۀ روابطش را با برامس قطع کرد. (سرانجام در سال 1887، وقتی برامس کنسرتوی دوبل خود را برای یواخیم و روبرت هاوس مَن، نوازندۀ ویولن سل، نوشت، آنها دوباره با هم آشتی کردند.)
در عین حال از سال 1881، هانس فون بولو، رهبر ارکستر- یک ستایشگر بزرگ برامس-، به آهنگساز پیشنهاد کرد از ارکستر دربارِ ماینینگن، برای محک زدن آثار جدیدش، استفاده کند. این آثار، سمفونی های سوم و چهارم را در بر می گرفت. سمفونی سوم در فا، در سال 1883 در ویسبادن، و سمفونی چهارم در می مینور، در مدت تعطیلات تابستانی در اتریش جنوبی، نوشته شده بود، و در پائیز 1885، در یک تور اروپایی به همراه ارکستر ماینینگن، به اجرا درآمد. در قطعۀ پاساگالیای- شکلی از موسیقی که ریشه در قرن هفدهم اسپانیا دارد و معمولاً به طرزی جدی و با تکرار صداها و به شکل سه ضربی نواخته می شود- آخر، برامس به شخصیت دیگری که تأثیر مادام العمر بر روی زندگی اش داشت، یعنی یوهان سباستیان باخ، ادای احترام کرد.

واپسین آثار


سه تابستان بعدی را در هوفستِتِن در کنار دریاچۀ تون گذراند، در آنجا او دومین سونات ویولن سل در فا مینور، دو سونات ویولن دیگر، و تریوی دُ مینور خود را به رشتۀ تحریر درآورد. تا سال 1890، تصمیم گرفته بود که آهنگسازی را متوقف کند، ولی این تصمیم خود را نادیده گرفت تا با الهام گرفتن از نواختن درخشان ریچارد موهلفِلد، نوازندۀ اصلی کلارینت در ارکستر ماینینگِن، چهار اثر کلارینت بنویسد: سه نوازی و پنج نوازی و دو سونات، برای کلارینت. مرگ کلارا شومان در ماه مه 1896، او را برانگیخت که آخرین اثر را به نگارش درآورد- چهار ترانۀ جدی-، ولی تا آن زمان خود برامس به طرز مهلکی مبتلا به بیماری سرطان کبد شده بود. در سوم آوریل 1897، او جان سپرد و در آرامگاه مرکزی وین، دفن شد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر