۱۳۹۵ دی ۱۹, یکشنبه

زندگی ژاک اُفِنباخ

زندگی ژاک اُفِنباخ

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ خیزش ملی گرایی

زندگی و آثار:
ملیت: آلمانی
تولد: کُلن، 1819
مرگ: پاریس، 1880
ژانر های ویژه: اُپِرِت- نوعی اپرای فکاهی- و اپرا بوفه- نوعی از اُپرِت قرن نوزدهم فرانسه که نامش را از تماشاخانه ای که در آن به اجرا در می آمد، گرفته است.
کارهای بزرگ: اورفئوس در عالم اموات (1858)؛ ژنویو برابان (1859)؛ هِلِن زیبا (1864)؛ زندگی پاریسی (1866)؛ دوشس بزرگ ژرولشتاین (1867)؛ پریکُل (1868)؛ قصه های هوفمن (1881).

در حالی که "اپرای ساووی" گیلبرت و سالیوِن، نگاهی ریشخندآمیز به انگلستان دورۀ ویکتوریایی داشت، فرانسه معادل آن را در اُپِرِت های درخشان ژاک اُفِنباخ پیدا کرد.
خانوادۀ یهودی-آلمانی اُفِنباخ نامشان را از شهر زادگاهشان، اُفِنباخ –اَم-ماین، اخذ کردند. پدر او، ایزاک، آوازخوان مذهبی در کنیسه بود، که در سال 1833، دو تن از پسرانش، جولیوس و ژاک (تا آن زمان یک نوازندۀ امیدبخش ویولن سل) را به پاریس برد. ژاک در هنرکدۀ موسیقی ثبت نام کرد، ولی پس از یک سال آنجا را ترک کرد و شغلی در ارکستر اُپرا-کمیک پیدا کرد. او همچنین آغاز به نواختن در محافل پاریس کرد، و از آن رو  او قطعات متعددی برای ویولن سل و پیانو نوشت. در طول سالهای 1840، عمدتاً به عنوان یک اجرا کننده، امرار معاش می کرد و در سال 1850به عنوان رهبر ارکستر در تماشاخانۀ فرانسه منصوب شد. در 1855 تماشاخانۀ کوچک مارینی را در شانزاِلیزه اجاره، و در آنجا برنامه ای تابستانی برای اجرای قطعات کوتاه فکاهی را تنظیم کرد. موفقیت این کار مخاطره آمیز او را تشویق کرد که به تماشاخانۀ کُنت، که نامش را به بوفه-پاریزین تغییر داد، محل پایدارتری برای برگزاری برنامه هایش، نقل مکان کند.

اپرای بورلِسک*

در طول 25 سال بعدی اُفِنباخ متجاوز از 90 اثر صحنه ای تولید کرد. اُپِرِت های شوخ وشنگ و کنایه آمیز او، آهنگسازانی مانند واگنر و مایر بیِر را به سخره می گرفت و روح لذت گرایانۀ غالب پاریس دوران اپراتوری دوم، با دلبستگی آن به رقص های تالار های موسیقی و نفی بیرحمانۀ طبقۀ حاکمه، را تسخیر می کرد.
در اواسط سالهای 1870 تماشاگران او کم کم از تولیدات او خسته شدند و دوره ای از شکست های پر هزینه، درست در زمانی که یوهان اشتراوس، که افنباخ او راتشویق به نوشتن اپرا کرده بود، از بزرگترین کامیابی هایش، لذت می برد، او را دچار ورشکستگی کرد. افنباخ به شکل دیگری از اپرا روی آورد.

قصه های دوفمن

اعتبار افنباخ همچنین بر یک کار جدی ترش، قصه های هوفمن، که در هنگام مرگش ناتمام ماند، اتکا دارد. قریحۀ عالی شاعرانۀ او این قصۀ عشق ناکام، بر پایۀ سه داستان نوشته شده توسط نویسندۀ رمانتیک، ای. تی. اِی، هوفمن، که به عنوان سه مرحله از زندگی خود او تلقی می شود، را غنا می بخشد. نمایش جولیِتا، تنظیم شده در ونیز، «بارکاروله» را در بر می گیرد، که همراه با «کَن-کَن» از اورفئوس، در میان مشهورترین ملودی های جهان، جای دارد.

*بورلِسک (Burlesque): نمایش مسخره، ادای کسی را درآوردن، مسخره کردن



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر