۱۳۹۵ اسفند ۸, یکشنبه

زندگی جوزِپّه وِردی


زندگی جوزِپّه وِردی

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ رمانتیک های متأخر

زندگی و آثار:
ملیت: ایتالیایی
تولد: لا رونکولا، نزدیک بوسِتو، 1813
مرگ: میلان، 1901
ژانر ویژه: اپرای بزرگ ایتالیایی
کارهای بزرگ: نابوکو (1842)؛ ریگولِتّو (1851)؛ ایل تراواتوره (1853)؛ تراویاتا (1853)؛ سیمون بوکّانگرا (1857)؛ بال ماسکه (1859)؛ نیروی سرنوشت (1862)؛ دون کارلوس (1867)؛ آیدا (1871)؛ رکوئیم (1874)؛ اوتِلّو (1887)؛ فالستاف (1893).

وِردی بزرگترین سازندۀ اپرای ایتالیا در قرن نوزدهم بود. برخلاف واگنر که تقلا می کرد نوع جدیدی از موسیقی-نمایش خلق کند، وِردی در چارچوب سنت ایتالیایی اسلاف خویش کار می کرد، امّا در مدت زندگی حرفه ای طولانی اش همواره تکنیک او روان تر، شخصیت پردازی هایش خوش تراش تر و گویا تر و واکنشش نسبت به متن، ناب تر می گشت.
شاهکارهای او، اپراهای شکسپیری اتلّو (1887) و فالستاف (1893)، نوشته شده در دهۀ هفتاد عمرش است، ولی آثاری از تمام دوره های زندگی او، ستون فقرات گنجینۀ اپراییِ زمان حاضر را تشکیل می دهند.

سالهای نخستین

وردی در لومباردی، در دهکدۀ کوچکی در حوالی پارما، متولد شد. نواختن کی بُرد را هنگامی که سه ساله بود، آغاز کرد و در ده سالگی برای تحصیل به بوسِتو اعزام شد. در سال 1831 او تحت حمایت یک بازرگان عاشق موسیقی، آنتونیو بارِتسی قرار گرفت و او هزینه های تدریس خصوصی پیشرفته تر موسیقایی او را در میلان برعهده گرفت، وِردی توسط هنرکدۀ موسیقی میلان پذیرفته نشده بود. سپس او به عنوان مدیر موسیقی شهر به بوسِتو بازگشت. در سال 1836، در سن 22 سالگی با دختر بارِتسی، مارگریتا ازدواج کرد. آنها دو فرزند داشتند، که هر دو در طفولیت جان خود را از دست دادند.
در سال 1838 وردی کار بر روی اولین اپرایش به نام «اُبِرتو» را آغاز کرد. او، همسرش و فرزند خردسال آنها به میلان نقل مکان کردند، در آنجا اپرای او برای اجرا در لا اسکالا پذیرفته شد. اولین اجرای آن در نوامبر 1839، چند هفته پس از مرگ پسرش، به روی صحنه رفت، و در ژوئن سال 1840 همسرِ وردی نیز وفات یافت. در طول این دورۀ غم انگیز، وردی در حال کار بر روی یک اپرای کمدی جدید به نام «شاه یک روزه» بود، که در اولین اجرایش در سپتامبر 1840، با شکست کامل مواجه شد.
وردی آنقدر دلسرد گشت که تقریباً آهنگسازی را رها کرد، ولی یک دوست او را متقاعد ساخت که کار بر روی «نابوکّو»، بر اساس داستان انجیلی «بُخت النصر» را شروع کند. این اثر- اولین اثر معروف او، مشهور به خاطر همسرایی بردگان یهودی، «وَ، پِنسیِرو»- موفقیت پیروزمندانه ای را نصیب او ساخت، و به زودی در سراسر اروپا بر روی صحنه رفت. به زودی نام وردی با جنبش ملی گرایی در حال ظهور در ایتالیا پیوند خورد، زیرا همسرایی هایی مانند «وَ، پِنسیِرو» و «تبعیدی های اسکاتلند»، مرثیه ای از مکبِث، به مثابه شعارهایی تلویحی برای همبستگی ملّت سرکوب شدۀ ایتالیا مورد تفسیر قرار گرفت.

سالهای گالی

با «اِرنانی»، وردی حین تولید زنجیره ای از اپراها برای رم، میلان، ناپل، ونیز، فلورانس، تریِست و حتی لندن (راهزنان، 1847)، وارد دوره ای شد که بعداً خود نام آن دوره را "سالهای گالی*" نام نهاد. اپراهای اولیۀ او تا «نبرد لِنیانو» (1849)، هنوز تحت نفوذ روسینی بودند، و به طور کلی با موضوعات تاریخی سر و کار داشتند (از جمله اپرای شکسپیری مَکبِث).
«لوئیزا میلر» (1849) اولین اثر از مجموعه ای از آثار بود که در آنها، موضوع اصلی بیشتر شخصی و خودمانی شد. زیباترین اپراهای این دورۀ زمانی ریگولِتّو- قصۀ حزن انگیز یک دلقک درباری گوژپشت که در پی انتقام گرفتن از کسی است که دخترش را فریب داده است، ولی نادانسته باعث مرگ دختر خود می شود؛ «خنیاگر دوره گرد» - تروبادور-، تراژدی دیگری است با انگیزۀ انتقام در بطن آن؛ و «زن گمراه شده»، روایت وردی است از «بانو در میان گلهای کاملیا»، اثر الکساندر دوما. داستان معشوقه ای که عشق حقیقی را می یابد، و او را برای حفظ آبروی عاشق خود قربانی می کند و خود تحلیل می رود تا می میرد، یکی از محبوب ترین اپراهایی است که تا کنون نوشته شده است.

اپرای بزرگ

سومین دورۀ کارهای وردی با «نیایش شبانۀ سیسیلی» (پاریس، 1855)، آغاز گشت و «بال ماسکه»، «نیروی سرنوشت» (تولید شده در سن پترزبورگ به سال 1862)، «دون کارلوس» (پاریس) و «آیدا» (قاهره)، جزء آثار این دوره هستند. در طول این دوره، او زمان زیادی را در ملکی روستایی  که در نزدیکی محل تولدش خریداری کرده بود، به همراه همسر دومش، خوانندۀ سوپرانو- زیرترین حدّ صدای زنان-، جوزِپینا اِستِرپُونی (97-1815) سپری می کرد.
در سال 1861، پس از جنگ استقلال ایتالیا، وردی به عنوان نمایندۀ مجلس شورای ملّی انتخاب شد، و چهار سال بعد، آهنگسازی را با سیاست ممزوج نمود. پس از «آیدا»، به استثنای «رکوئیم» پرشکوهش در رثای مرگ شاعر ملی گرای ایتالیایی، الِساندرو مانزونی (1873-1785)، او کمتر چیزی می نوشت.

آثار واپسین

موفقیت عظیم «رکوئیم»، ناشر آثارش را بر آن داشت که به او پیشنهاد دهد برای ساختن اپرایی بر مبنای نمایشنامۀ اُتلّو اثر شکسپیر، با آریگو بواتو، آهنگساز و اپرانویس، همکاری کند. ده سال دیگر طول کشید تا وردی کار بر روی اُتِلّو را آغاز کند، که در این مدت اپرای «فالستاف» نقطۀ اوج کارهای او به حساب می آید. آخرین آثار او، در سال 1898، مجموعه ای از چهار قطعۀ مذهبی، از جمله یک تُودئوم و «مادر استوار»- Stabat Mater، اشاره به نحوۀ برخورد حضرت مریم در مواجهه با مرگ پسرش، عیسی مسیح-، بود.  تا آن زمان وردی همسر دوم محبوب خود را از دست داده بود، بیشتر از 80 سال سن داشت و شکسته شده بود. در ژانویۀ 1901 در میلان جان سپرد و ثروتش را برای یک سرای سالمندان ویژۀ موسیقیدانان، که خود آنرا در همان شهر ساخته بود و آنرا ارزنده ترین کار خود محسوب میکرد، بر جای گذاشت.

*- متأسفانه برای گالی معادل مناسب که مفهوم را برساند نیافتم. گالی در اصل به معنای نوع به خصوصی از کشتی است که در زمان برده داری استفاده می شده است و توسط پارو زدن بردگان حرکت می کرده است. معنای دوم آن ستونهای حروفچینی شدۀ صفحات روزنامه یا مجله است که قبل از صفحه بندی، مورد تصحیح و بازبینی قرار می گیرد و سپس برای صفحه بندی، بریده و بر روی کاغذ به صورت صفحه بندی شده، چسبانده می شود. من ارتباطش را با دورۀ کاری وردی درک نکردم. نظر دوستان در این مورد مطابق معمول مورد استقبال قرار خواهد گرفت.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر