۱۳۹۶ تیر ۴, یکشنبه

موسیقی در چارچوبی نوین

موسیقی در چارچوبی نوین

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         سالهای آغازین قرن بیستم


تا سالهای پایانی قرن نوزدهم، روشن شده بود که دورۀ رومانتیسیسم در حال سپری شدن است. گرایشات نوین در ادبیات و   هنر، آشکاربود: دراشعار سمبولیک پاول وِرلِن، شارل بودلِر و اسفان مالارمِه و نمایشنامه های موریس مِتِرلینگ؛در نقاشی های امپرسیونیستی کلُود مونِه، کامیی پیسّارّو و ادوارد مانِه، که در آنها هنرِ بازنمودی جایش را به طرح های مبهم و تأکید بر روی بازی ناپایدار نور می داد.
همانگونه که قرن بیستم پدیدار می گشت، ازطریق مجموعه ای حیرت انگیز از جنبش های هنری نوین: فُووها، با طرح های وقیح و رنگ های تندشان، هنر اکسپرسیونیستِ ادوارد مونک و واسیلی کاندینسکی، کوبیسمِ پابلو پیکاسو، خطوط بی روح هنر و معماری باوهاس، امپرسیونیسم جایش را به پسا امپرسیونیسم می سپرد. وقتی کانون گرایشات جدید به طور قطعی از اروپای مرکزی به پاریس منتقل شد، موسیقی مانند همیشه، از غفا رویدادها را تعقیب می کرد.

امپرسیونیسم در موسیقی

در اصطلاحات موسیقایی، آهنگسازان پی بردند که دیگر نیازی نیست که زیر سلطۀ استبداد مقام سنتینظامی که  400 سال به درازا کشید- باشند. یکی از پیشگامان "موسیقی آینده"، کلود دبوسّی فرانسوی بود که ساختارهای سیالش، ساخته شده از  تکرار موتیف های  کوچولو با جلوه های سازی پر هیجان را، باتکنیک های امپرسیونیستی در نقاشی پیوند زد. معدودی از آثار موسیقی دوران پختگی دبوسّی را می توان گفت که در یک "کلید" است؛ در عوض، مرکز گرانشی آن در نتیجۀ هارمونی کروماتیکش، به طور مداوم دگرگون می گردد.

آتونالیتی

در ضمن آرنولد شوئِنبِرگ، آهنگساز اتریشی، آغاز به نوشتن در نوعی سبک مجلل رمانتیک  متأخر نمود، ولی در دهۀ نخست قرن بیستم، در آغاز با آزمایش کردن آتونالیتی (رهایی از قید مقام)، که در آن 12 نت مقیاس کروماتیک به طور مساوی تلقی می شدند، و سپس با یک اسلوب سازمان مندی موسیقایی بدیع، به نام "نظام 12 نتی"، او هارمونی کروماتیک را تا افق های آن پیش راند. این اسلوب- که در آن ردیف- نغمه که از همۀ 12 نت مقیاس تشکیل شده است-، بسیاری از آهنگسازان آتی، ازجمله بِرگ و وِبِرن (که شاگرد شوئنبرگ بود)، استراوینسکی، مسیان، بولز و اشتاک هاوزن را تحت تأثیر قرار داد. آنها آن را به روشهای بکر متنوعی به کار گرفتند.

ملی گرایی

درعین حال، ملی گرایی موسیقایی ادامه یافت تا به شکوفایی برسد: در انگلستان درآثار رالف وان ویلیامز دیلیس و گوستاو هولست؛ در دانمارک درآثار کارن نیلسن، در اروپایی مرکزی در آثار بیلا بارتوک و زولتان کُودای مجارستانی، و آهنگساز چک، لائوش یاناچِک، فرزند معنوی دوُژاک. همۀ این آهنگسازان، نخست از طریق تنظیم کردن دستی آنها، و سپس، هنگامی که امکان ضبط از طریق گرامافون به وجود آمد، از طریق ضبط آنها، گِرد آورندگانِ مشتاق ترانه های عامیانۀ ملی شان بودند.
ایالات متحدۀ آمریکا- هنوز ملتی بالنسبه جوان- نخستین آهنگساز بزرگ خود را در شکل بسیار بدیع چارلز آیوز، به دست آورد، وبه سرعت با دیگران ادامه یافت: ساموئل باربِر، جورج گیرشوین (یک استاد مردم گرا)، اِرِن کوپلند، که آگاهانه بر عهدۀ خود گرفته بود که به طور مشخص موسیقی "آمریکایی" را خلق کند.

موسیقی و سیاست

اغتشاشات سیاسی قرن بیستم، به خصوص دو جنگ جهانی، تأثیر عمیقی بر روی موسیقی، همانطور که بر روی سایر اشکال هنری، داشت.
در دوران رکود اقتصادی که به دنبال جنگ جهانی اول بروز کرد، آهنگسازان مجبور شدند که منابع موسیقایی خود  را کاهش دهند. آثاری که مستلزم ارکسترهای سمفونی عظیم و پرهزینه بود، جای خود را به گروهای مجلسی کوچک داد، به روشنی این را در آثار پس از جنگ ایگور استراوینسکی و گروه التقاطی عمدتاً آهنگسازان فرانسوی مشهور به" شش تایی ها"، می توان مشاهده کرد.
عامل تأثیر گذار محسوس دیگر در دورۀ زمانی سالهای 1920 و 30، جاز بود، که از ایالات متحدۀ آمریکا به اروپا وارد شد، و در انگلستان، فرانسه و آلمان (به خصوص در آثار کورت وایل)، با شور و شوق پذیرفته شد.
 بر آمدن آلمان نازی در سالهای  1930 ضربۀ غم انگیزی را وارد کرد. آثار آهنگسازان "منحط" مانند وایل، ممنوع شد. و اروپای مرکزی از موسیقی دانان یهودی و آریایی های غیر دنباله رو، هم آهنگسازان و هم اجرا کنندگان، تخلیه شد. برخی- از جمله شوئِنبِرگ، هیندِمیت و وایل- به بریتانیا  و ایالات متحدۀ آمریکا فرار کردند (و در آنجا ها آنها به گستردگی موسیقی ملت های نو یافتۀ خود را غنی کردند)، در حالیکه بقیه  به قتل رسیدند. جدا از ریچارد اشتراوسِ پا به سن گذاشته، آلمان بیشترِ بهترین آهنگسازان خود را از دست داد: شایدمشهورترین آهنگسازی که باقی ماند، کارل اُرف بود، که تنها برای کانتات محبوبش به نام «کارمینابورانا» و اسلوب آموزشی موثرش، به خاطر مانده است.
به همین ترتیب، در روسیه شوروی، پاکسازی های استالین، وحشت را به جان آهنگسازان جدی انداخت. دوتن از عالی ترین آهنگسازان روس در قرن بیستم، پُروکُوفیِف وشُوستاکُویچ، هردوجان به در بردند، ولی به شدت تحت یک رژیم  استبدادی، که از طریق جزمیات سیاسی برانگیخته می شد و با نو آوری های هنری مخالفت می ورزید، در رنج به سر می بردند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر