۱۳۹۶ مرداد ۸, یکشنبه

اریک ساتی

اریک ساتی

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

  • سالهای آغازین قرن بیستم

زندگی و آثار
ملیت: فرانسوی
تولد: اُون فلُور، 1866
مرگ: پاریس، 1925
ژانر ویژه: موسیقی پیانوی کمینه ای (مینیمالیست)
کارهای بزرگ: چندین اثر پیانو، از جمله «تروآ ژیمنُو پِدی» (1888) و «تِروآ گنوسیِن» (1890)؛ «باله پاراد» (1917)؛ کانتات سُکرات (1919).

اریک ساتی یکی از معاصرین دبوسّی و راول، یکی از طلایه داران آوانگارد بود. برخوردهای طنزآمیز و ضد بورژوازی او، پیش درآمدی بود بر دادائیسم و سوررِئالیسم، در حالی که سبک موسیقایی بلهوسانه و تُنُک او آنتی تزی بود در برابر رمانتیسیسم متأخر. او نفوذ عظیمی بر روی گروه آهنگسازان مشهور به «شش تایی ها»، و نیز چهره های بعدی همچون جان کِیج داشت.

او که فرزند یک پدر فرانسوی و مادری اسکاتلندی بود، در اُن فلور در ساحل نُورماندی متولد شد، و در سال 1878 به پاریس عزیمت کرد. در مدرسۀ عالی موسیقی به تحصیل پرداخت، ولی موفقیت ناچیزی به دست آورد. آثار نخستین او برای پیانو «سارا باند» (1887)، اثر هیپنوتیسمی «ژیمنُو پِدی» (1888) و اثر با اصوات عجیب و غریب «گنوسین» (1890) را در بر می گیرد. برای چندین سال او از طریق نواختن پیانو در میکده ها و کاباره های مونتمارتر، درامد نابسنده ای کسب می کرد، و از طریق نهاد کلیسای اسقفی هنر عیسی، رهبر ارکستر، با فرقۀ اسرار آمیز «رُزی کروشَن» نیز در ارتباط بود.
در حدود سال 1890 ساتی با دبوسّی ملاقات کرد، و یک دوستی 25 ساله آغاز شد که در آن دبوسّی تا حد بسیار زیادی دست بالا را داشت، و ساتی در نقش دلقک دربار او ظاهر می گشت. در طول این دورۀ زمانی، ساتی یک رابطۀ عاشقانۀ جنجالی با سوزان والادون نقاش (مادر اوتریو)، پیدا کرد و به داشتن رفتار خارج از عرف، مثل خرید 12 دست لباس خاکستری یکسان، مشهور شد. در سال 1898، او مونتمارتر را به قصد محله ای حزن انگیز در حومۀ شهر، به نام آرکوی-کاشان، ترک کرد، و در آنجا او در اتاقی فاقد اثاثیه و کوچک، زندگی می کرد.

آهنگ های بعدی ساتی غالباً از روی عمد، عناوینی مبهم دارند، مانند «سه پیش درآمد بیمایه برای یک سگ»، «چیزهایی که بدون عینک از سمت راست و چپ دیده می شدند»، و «سه قطعۀ گلابی شکل»، اگرچه عملاً هفت اثر از این دست موجود است.

در طول جنگ جهانی اول، ساتی با ژان کوکتویِ نویسنده (1963-1889)، لئونید ماسّین طراح رقص و پابلو پیکاسوی نقاش، برای کار بر روی بالۀ «پاراد»، برای گروه بالۀ روسی دیاگیلف، همکاری داشت. اثر با این انگیزه آغاز به ساخته شدن کرد که اصول کوبیسم را بر روی صحنه ببرد، و نت نوشتۀ متأثر از جاز ساتی- از جمله بخش هایی برای صدای ماشین تحریر، سوت و آزیر- منجر به یک رسوایی شد. کانتات سوکرات (1919)، که او می خواست "سفید و ناب، مانند یک اثر باستانی" باشد، در تباین کامل با آن قرار داشت. همکاری های بعدی با ماسّین و پیکاسّو، فرانسیس پیکابیا و رِنِه کِلِر، محصولش باله های «عطارد» و «استراحت» (نمایش داده نشد، 1924)، بود. تا آن زمان ساتی یک فرد گوشه گیر و دائم الخمر شده بود، او بر اثر ابتلا به بیماری تصلب کبد، در ژوئیۀ سال 1925، درگذشت.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر