۱۳۹۳ مهر ۲۸, دوشنبه

زندگی جورج فردریک هَندِل


زندگی جورج فردریک هَندِل
برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی
·         دورۀ باروک

زندگی و آثار:
ملیت: آلمانی
تولد: هال، 1685
مرگ: لایپزیگ، 1752
ژانر های ویژه: اپراهای به سبک ایتالیایی، اراتوریوهای انگلیسی
کارهای بزرگ: موسیقی آب (1717)؛ اِیسیس و گالاتیا (1718) و 45 اپرای دیگر؛ سرودهای چاندوز (20-1717)؛ 12 کنسرتوی گراسی (1739)؛ ناجی (1742)؛ 15 اراتوریوی دیگر، موسیقی برای آتش بازی سلطنتی (1749)

هندل و باخ در یک سال و در منطقه ای همسان در آلمان مرکزی- هال- متولد شدند. محل تولد هندل ساکسونی، حدود 160 کیلومتری شمال تورینگن است. هردو نفر نسبتاً تا کهنسالی زیستند و هردو در هنگام مرگ بینایی خود را از دست داده بودند. ولی از لحاظ حرفه ای هیچ دو نفری نمی توانستند بیش از آنها متفاوت باشند.

سالهای نخستین

در حالیکه باخ از اینکه در چارچوب سنت خانوادۀ خود، زندگی و کار می کرد، شادمان بود، هندل می بایست برای مستقر شدن در حرفۀ خود در زمینۀ موسیقی، جدال کند. پدرش می خواست که فرزندش حقوق بخواند، و تلاش نمود که علاقۀ پسر را به موسیقی سرکوب کند. ولی هندل پافشاری کرد، و سرانجام اجازه یافت که موسیقی را به عنوان بخشی از تحصیلات عمومی اش، دنبال کند. تنها پس از مرگ پدرش بود که آموختن موسیقی را به صورت تمام وقت، شروع کرد و در سال 1703، در سن 18 سالگی، رهسپار هامبورگ شد تا شغلی دست و پا کند.

هامبورگ

یک از جاذبه های هامبورگ، این بود که تبدیل به مرکز شکوفایی اپرا شده بود. نخستین اپراخانۀ تجاری آلمان در سال 1678 آنجا افتتاح شده بود، و از لحاظ مالی، تحت مدیریت کارآفرینان با استعداد ولی بی پول، با زحمت سرپا بود. آنجا هندل محل آزمایش مناسبی برای تلاش های اولیه اش در زمینه ای یافت که قرار بود بر زندگی اش مسلط شود. ولی او یک سمت دائمی را نپذیرفت و به جای آن، هامبورگ را به قصد ایتالیا- زادگاه اپرا- ترک کرد.

تجربۀ ایتالیا

هندل تحت حمایت شاهزاده فردیناندو دو مدیچی، به ایتالیا سفر کرد، و در سال 1707، اولین اپرای به کمال رسیدۀ خود را به نام "رودریگو" ساخت و در سالن نمایش فلورنتین، به روی صحنه برد. یک موفقیت بود و نظر لطف معشوقۀ دوک بزرگ، ویتوریا تارکینی خواننده به سمت او جلب شد. شاید عاقلانه بود که هندل به سرعت به رم عزیمت نمود، و آنجا شغلی در دربار کاردینال پیِتو اوتوبونی، قائم مقام بی اندازه ثروتمند صدراعظم دستگاه پاپ، پیدا کرد. در آنجا او موسیقی دانان به نام، از جمله کورِلّی و اسکارلاتیس را ملاقات کرد و تلاش نمود خود را در زمینۀ موسیقی عبادی کلیسای کاتولیک، از جمله مجموعه ای از وِسپِرز- عبادت شامگاهی- محک بزند.
اولین اُراتوریوی او، مجموعه ای از داستان احیا، با شکوه تمام روز یکشنبۀ عید پاک 1708، در سالن پالازّو بونلّی، بر روی صحنه رفت. هندل از رم به ناپل رفت و از آنجا مسافرت خود را به سمت ونیز ادامه داد، در آنجا اپرایش به نام آگریپینا در زمان فصل کارناوال سال 1710، به روی صحنه رفت. سپس همچنان مشتاق تجربه های جدید، به هانوفر در شمال بازگشت، تا به عنوان رهبر ارکستر اِلِکتور- انتخاب کنندۀ پاپ- با حقوقی خوب و قول مساعد برای مرخصی تحقیقاتی سالیانه، منصوب گردد. بلافاصله شغل را تحویل گرفت و فوراً با یک دعوتنامه، عازم لندن شد. دگرگونی او از یک آهنگساز آلمانی به آهنگسازی انگلیسی، آغاز شده بود.

انگلستان

در قصر ملکه آن در انگلستان، هندل پا در خلائی گذاشت که با مرگ جان بلو و شاگرد پراستعداش، هنری پرسل، برجای مانده بود. تصمیم گرفت که این خلاء را با ارضای تقاضای فزایندۀ طبقۀ متوسط برای اپرا پر کند. اپرای او به نام "رینالدو" موفقیت سترگی هم از نظر موسیقایی، و هم از نظر دراماتیک- نمایشی- برای او به ثبت رسانید. تماشاگران به خصوص با ضربه ای دراماتیکِ کاری- رها کردن دسته ای از گنجشکان بر روی صحنه برای واقع نمایی صحنۀ تک خوانی "آگِلِّتّی"- پرندگان کوچک- مبهوت شدند. ولی هندل تحت اجبار برای بازگشت به هانوفر قرار داشت، و آنجا حدود 15 ماه را صرف تکمیل کردن آهنگ هایش- اُوورتورها- پیش درآمد- و کنسرتوهای گروسی کرد. در پاییز 1712، هندل مرخصی دیگری از اِلِکتورِ آسانگیرِ هانوفر گرفت، و به لندن بازگشت، در آنجا اپرای بعدی او به نام "چوپان وفادار" در تئاتر هِی مارکت، بروی صحنه رفت.
این بار مردم نا امید شدند. آن طور که یک منتقد بیان داشت: "لباس ها کهنه، و اپرا کوتاه بود". هندل بلافاصله با یک اپرای پنج پرده ای بر اساس اسطورۀ یونانی، تِزِئوس، جبران کرد. در همان حال، شروع کرد به انجام سفارشات سلطنتی، تهیۀ چکامه های سلطنتی، "تودئوم" و "یوبیلاته"، برای بزرگداشت عهدنامۀ اوترِخت که به جنگ جانشینی در اسپانیا، پایان بخشید.

زندگی زیر لوای یک شاه جدید

وقتی هندل در سال 1714، دچار یک شوک غیرمنتظره شد: ملکه آن، بدون فرزند زندگی را ترک گفت، و تاج و تخت انگلستان به کارفرمای فراموش شدۀ سابقش، اِلِکتورِ هانوفر، دیگر به نام جرج اول انگلستان، رسید، به مدت دو سال از انجام وظایفش در هانوفر سر باز زد. گفته می شود که "موسیقی آب" مشهور برای همراهی با راهپیمایی پیروزمندانۀ شاه در طول رودخانۀ تِیمز، به نشانۀ عذرخواهی نوشته شد (گرچه احتمالاً سه سال پس از جلوس جورج، نوشته شده است). در هر صورت، هندل به سرعت تحت بخشش قرار گرفت و برای بقیۀ عمرش آهنگساز محبوب دستگاه سلطنتی، باقی ماند. همچنین یک حامی جدید به دست آورد، دوک چاندوز، که برای ملک شکوهمند او در اِجوِیر 11 سرودِ چاندوز، یک تودِئوم، نمایش منظوم "اِیسیس و گالاتیا" و اولین تجربه اش در اُراتوریوی انگلیسی، اِستر، را نوشت.

آکادمی سلطنتی

در سال 1719، آکادمی سلطنتی با نام پرطمطراقش به عرصۀ وجود آمد. این مؤسسه که توسط گروهی مرکب از 62 مشترک نجیب زاده و وابستگان خاندان سلطنتی حمایت می شد، تأسیس کردن یک شرکت منسجم اپرا، با همراهی هندل به عنوان آهنگساز مقیم را در دستور کار خود قرار داده بود. در طول هشت سال بعد، هندل حدود 14 اپرای ایتالیایی را برای شرکت تهیه کرد، از جمله "رادامیستو"، "رودِلیندا"، "جولیو سزار" و "تامرلانو (تیمور لنگ)، و بهترین خوانندگان اروپایی را درگیر اجرای آنها کرد. از جمله کاستراتوی بزرگ، سِنزینو، مردی دارای یک صدای کنترالتوی قوی، شفاف، یکدست و دلنشین، و سوپرانوهای فانچسکا کوتزونی و فوستینا بوردونی همه برخوردار از حقوق های نجومی. جدا از جنبۀ تفریحی خود اپراها، جامعۀ لندن به زودی شاهد صحنۀ تماشایی جدال دو دیوای- خوانندۀ اصلی زن اپرا- رقیب بر روی صحنه شد، در حالیکه سنزیو وقت خود را در پس زمینه صرف بدخلقی می کرد.

تغییر در اُراتوریو

جورج اول در سال 1727 درگذشت. برای مراسم تاجگذاری جانشینش، جورج دوم، هندل چهار سرود فراهم کرد ( از جمله "کشیش زادوک" که در همۀ مراسم تاجگذاری های بریتانیا تا کنون خوانده می شود). تا آن هنگام، آکادمی به شدّت مشکل مالی پیدا کرده بود، و زیان های شخصی خود هندل- همراه با اشتیاق رو به افول برای این تفریح "غیرمتعارف و نامعقول"، محبوبیت غیرمنتظرۀ اپرای طنزآمیز "گدا" اثر جان گِی در سال 1728، و یک اختلال کامل در وضعیت سلامتی- او را وادار به تغییر جهت کرد.
از پیش، او مشغول نوشتن موسیقی سازی، به خصوص کنسرتوهای ارگ، برای باغهای تفریحی لندن بود، ولی اگرچه تا سال 1740 او به نوشتن اپراهای ایتالیایی، از جمله "آریودانته و سِرز"، ادامه داد، ولی به ژانر جدیدی نیاز داشت. آن را در اُراتوریوی انگلیسی پیدا کرد، با "دِبورا"، "آتالیا"، "سائول و اسرائیل در مصر" در سالهای 1730 آغاز کرد، ولی در "ناجی" (Messiah)، که برای اجرا در دوبلین در 1742، نوشته شد، به اوج خود رسید.
در تنظیم این داستان های انجیلی، عناصری از اپرای ایتالیایی، به خصوص فرمت تکخوانی رسیتاتیف اقتباس کرد؛ ولی اهمیت تک نوازان را به منظور برجسته ساختن گروه کر و ارکستر، کاهش داد. این تمهید هوشمندانه، بقای اُراتوریوهای او را به عنوان هستۀ اصلی گنجینۀ گروههای کر بریتانیا، تضمین نمود. "ناجی" با 15 اراتوریوی دیگر، از جمله سَمسون (2-1741)، سِمِل (Semel – هنگام) (1743)، که بیشتر شبیه اپراست تا اُراتوریو، یهودا و مَکابیوس (1746)، الکساندر بالو و یوشع (1747)، سلیمان (1748) و یفتاح (1751)، که همۀ آنها هنوز به صورت منظم به اجرا در می آیند، دنبال شد.

سالهای واپسین

سرنوشت هندل در سال های واپسین زندگی اش، متناقض بود. علی رغم زیان هایش، ثروت قابل توجهی اندوخته بود، و بخشی از آن را برای اهداف بشردوستانه، مثل ساختن پناهگاه برای کودکان سر راهی، مورد استفاده قرار می داد. در آوریل 1749، او آخرین سفارش سلطنتی خود را به انجام رساند: موسیقی برای همراهی با یک نمایش آتش بازی مجلل در گرین پارک لندن برای بزرگداشت صلح اِکس لَ شَپِل- فرصتی که با آتش گرفتن و سوختن کامل غرفۀ آتش بازی، ضایع شد.
امّا موسیقی هندل برای آتش بازی سلطنتی، در میان محبوب ترین آهنگ های سازی او، با "موسیقی آب" هماوردی می کند. دو سال بعد، بینایی او در حال زوال بود. عمل جراحی دردناکی برای درمان آب مرواید، بی فایده از کار درآمد، و هفت سال آخر عمرش، کاملاً نابینا بود. ولی مردم سرزمین دومش، او را در قلبشان جای داده بودند، و در حالیکه مرگ باخ، به شدت مورد بی توجهی قرار گرفت، هندل با احترامات کامل در صومعۀ وِست مینستِر به خاک سپرده شد. سنگ نبشتۀ مزارش دستاوردهای خارق العاده او را چنین جمع بندی می کند:
ارزنده ترین موسیقی دانی که تمام عصرها ارزانی داشته است: که آهنگ هایش بیش از آنکه فقط اصوات باشند، یک زبان عاطفی هستند: و از قدرت کلمات در بیانات هیجانات قلب بشر پیشی می گیرند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر