۱۳۹۴ خرداد ۲۴, یکشنبه

دوران شکوفایی رُمانتیک

دوران شکوفایی رُمانتیک

·         آهنگسازی در طول قرون
برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی


در حالیکه ناپولئون بناپارت در سراسر اروپا تاخت و تاز می کرد، و حکمرانان اشرافی رژیم های کهن را از تخت به زیر می کشید، بصیرت موسیقایی قدرتمند بتهوون، منادی عصر نوینی از خردگرائی بود. اثر حجیم او، سمفونی اِروئیکا (شمارۀ 3)، شکل سمفونیک کلاسیک را تا مرزهای افق آن به پیش راند، در حالیکه سمفونی ششم (پاستورال- شبان)، مبین آن بود که چگونه موسیقی می تواند برای به تصویر کشیدن رابطۀ بشر با طبیعت به کار گرفته شود (مفهومی محبوب در دورۀ رمانتیک، همانگونه که در هنر و ادبیات این دوره، به تصویر درآمده است). در ضمن همزمان با زوال حمایت اشرافیت، طبقات متوسط بالنده، شروع به تقاضای موسیقی در یک مقیاس محلی برای تفریحات خصوصی کردند- بازاری که با آثار موسیقی شوبرت، شومان، شوپن، مندلسون و برامس، که ترانه هایی با همراهی پیانو، موسیقی مجلسی (برای تلفیق سازهای بادی و زهی)، و قطعات تک نوازی پیانو می ساختند، اشباع شده بود.
گسترش سریع ارکستر در طول زمان این دوره، به همراه اختراع سازهای جدید مثل کلارینت و بهینه سازی سازهای موجود، به خصوص سازهای بادیِ چوبی و برنجی، منجر به خلق گروههای همنوازی با قدرت، رنگ و دامنۀ کلیِ افزایش یافته، شد. این انواع جدید موسیقی در یک مقیاس به شدت گسترش یافته، مورد تقاضا قرار داشت. در امتداد بینش توسعه طلبانۀ قرن نوزدهم، نقاشی های سمفونیک شومان، برامس، بروکنر و مالِر، در آن زمان، انباشته تر شد، در حالیکه "نمایش-موسیقی" حجیم واگنر که در افسانۀ حماسی «حلقۀ نیبلونگ»، که اولین بار در سال 1876 به اجرا درآمد، به اوج خود رسید، سمتِ راهِ "موسیقی آینده" را نشانه گذاری کرد.

خیزش ناسیونالیسم

در حالیکه آلمان پیشتاز جهان موسیقایی در اشکال سمفونیک بود، آهنگسازانی همچون اِسمِتانا و داورُوک در بوهمی، گلینکا، بورودین و ریمسکی کُرساکُف در روسیه، گریک در نوروژ و شوپن در لهستان، در حال آغاز کردنِ کشف یک فرهنگ موسیقایی منحصر به فرد، از طریق عرضه کردن نغمه های موسیقی عامیانۀ محلی خود، در ژانرهای استاندارد موسیقایی بودند. لیست، آهنگساز و نوازندۀ پیانوی زبردستِ مجار، با ابداع منظومه-سمفونی (اغلب الهام گرفته شده از یک فکرِ شاعرانه، هنری یا ادبی)؛ از زاویۀ متفاوتی به سمفونی روی آورد. این شکل بعداً توسط ریشارد اشتراوس اقتباس شد.

در بخش عمده ای از قرن نوزدهم، انگلستان به عنوان "سرزمین بدون موسیقی" دچار حسرت بود، تا اینکه از طرفی از طریق "اپراهای ساوُویِ" شوخ و شنگِ گیلبرت و سالیوِن، و از طرف دیگر توسط نبوغ ادوارد اِلگار، اولین آهنگساز بزرگ بریتانیایی از زمان پِرسِل، به طور معجزه آسایی، از محاق فراموشی بیرون آمد. با این همه، ایتالیا با شاهکارهای روسینی، دونیتزتّی، بلّینی، وِردی و پوچینی، به تثبیت اعتبار خود به مثابه مرکز اپرای جهان، ادامه می داد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر