۱۳۹۵ فروردین ۲۲, یکشنبه

زندگی فرانتس شوبرت

زندگی فرانتس شوبرت

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ کلاسیک

زندگی و آثار:
ملیت: اُتریشی
تولد: وین 1797
مرگ: وین 1828
ژانر های ویژه: ترانه، موسیقی پیانو، سمفونی، موسیقی مجلسی
آثار بزرگ: سمفونی های شمارۀ 8 (ناتمام، 1822) و شمارۀ 9 (کبیر، 1828)؛ کوئینتت –قطعۀ موسیقایی برای پنج نوازنده- سازهای زهی در دو (1828)؛ کوئینتت پیانو در لا (قزل آلا، 1819)؛ اُکتت- قطعه موسیقی که برای هشت صدا یا هشت ساز مختلف نوشته شود- در فا (1824)؛ کوارتت سازهای زهی شمارۀ 14 در رِ مینور (مرگ و باکره، 1824)؛ فانتزی در دو ماژور برای پیانو (سرگردان، 1822)؛ فانتزی در فا مینور برای پیانو دوئت- قطعه ای موسیقایی برای دو اجرا کننده- (1828)، بیش از 600 ترانه؛ چرخه-آهنگ ها Song Cycles -، مولِرین زیبا، (1823) و سفر زمستانی، (1827).

در 29 مارس 1827، بتهوون در آرامگاه دهکدۀ وارینگ، در خارج از وین به خاک سپرده شد. در میان مشعل داران راهپیمایی مراسم تدفین، یک مرد جوان سی سالۀ مو مشکی و عینکی حضور داشت. نام او فرانتس شوبرت بود، و او به عضوی از صنف خودش که بیش از همه برایش حرمت قائل بود، ادای احترام می کرد. کمتر از دو سال بعد، قرار بود پیکر خود شوبرت در همان آرامگاه، در نزدیکی بتهوون، در آغوش خاک بیارامد.
برخلاف بتهوون، که شهرتش در زمان حیاتش، سراسر اروپا را فرا گرفت، اعتبار شوبرت به شدّت محلی بود. حرفۀ آهنگسازی او کوتاه مدت بود- فقط 15 سال- و با وجود اینکه او در ژانرهای مشابه سه سَلَف بزرگ خود، کار می کرد، این نه اپراها یا حتی سمفونی های او، بلکه آثار خودمانی تر، به خصوص ترانه ها و موسیقی مجلسی او بود که پس از مرگش جایگاه منحصر به فرد او را در تاریخ موسیقی تثبیت نمود.
تا زمانی که جنگ در اروپا توسط کنگرۀ وین (1815)، پایان یافت، جامعه به طور چشمگیری دچار تغییر شده بود. نسل جدیدی از طبقۀ متوسط، شهروندان خواهان استقلال، سربرآورده بود، ولی سیاستمداران محافظه کار، مانند شاهزاده مِتِرنیخ در وین، تلاش می ورزیدند تا وضعیت سابق طبقات حاکم را حفظ کنند و تمایلات شورشی و انقلابی را از طریق نگه داشتن سرسختانۀ تودۀ مردم در تحت کنترل ممیزی و سرکوب سیاسی، از دور خارج سازند. مردم در عوض، تسکین خود را در فعالیت های اجتماعی می جستند. مجالس رقص و ضیافت برای ثروتمندان، مد روز شده بود، در حالی که افراد کمتر مرفه، شبکه ای از دوستان همفکر تشکیل می دادند، و در خانه های شخصی یا قهوه خانه های محلات، همدیگر را ملاقات می نمودند. این محیط اجتماعی اطراف شوبرت بود.

جوانی

وین مرکز جهان شوبرت بود. او در 31 ژانویۀ 1797، در خانۀ یک معلم مدرسه که به همۀ فرزندانش نواختن آلات موسیقی را می آموخت، متولد شد. فرانتس نواختن ویولا را فرا گرفت و همراه با پدر و برادرانش، یک کوارتت سازهای زهی ساخت. در سال 1808، به او بورسیه ای برای تحصیل در مدرسۀ مذهبی سلطنتی اعطا شد، در آنجا او درس های روزانه موسیقی داشت و در ارکستر مدرسه، نوازندگی می کرد. او همچنین چندین دوستی سازنده برقرار ساخت، یکی از آن ها یوزف فون اشپاون، یک دانشجوی حقوق و شاگرد سابقش بود. تا زمانی که شوبرت در سن 16 سالگی، مدرسه را ترک گفت، تعداد قابل توجهی آثار موسیقی نوشته بود.

شوبرت و گوته

پس از مرگ مادر و ازدواج مجدد پدرش، شوبرت مدتی را به عنوان آموزگار در مدرسۀ پدرش، گذراند. همچنین او گرفتار عشق یک خوانندۀ جوان، به نام تِرِز گروب شد، کسی که مَس فا ماژور او را در پاییز 1814 به اجرا در آورد. شاید در نتیجۀ عشق یکسره، او شروع به ساختن ترانه نمود. تلاش های اوّلیه او، سرآغاز یک دلمشغولی مادام العمر در مورد شعر مشهورترین ادیب اروپا و "پدر" رمانتیسیسم، یوهان وولفگانگ فون گوته (1832-1749) شد.
در میان این ترانه های آغازین "گِرِچِن در چرخ ریسندگی" از مجموعۀ فاوست گوته، یک توصیف ماهرانه از در ماندگی مارگرت وانهاده را می توان نام برد.
سال بعد، مجموعه ای عظیم حدود 150 ترانه ساخت، بسیاری از آنها، با تنظیم آهنگ بر روی متون گوته، مانند منظومۀ لطیف "نسترن- رُز" و منظومۀ توفانی "شاه پریان"، که سوار کاری دیوانه وار پدری را در طول شب برای نجات جان فرزند بیمارش از چنگال مرگ، توصیف می کند. در بهار 1816، دوست شوبرت، اسپوآن، 28 شعر تنظیم شدۀ اثر گوته را برای خود شاعر فرستاد، و از او اجازه خواست که آنها را بدو اهدا کنند. گوته، که از گذاشتن آهنگ بر روی آثارش متنفر بود، مجموعه را بدون هیچ اظهار نظری پس فرستاد. خوشبختانه شوبرت پیش از پایان سال، بی اعتنا، 100 ترانۀ دیگر نیز به مجموعه افزود – از جمله آهنگی فنا ناپذیر بر روی شعر گوته: "تنها او که کره اسب را می شناسد" و "تو کشوری را که در آن درختان لیمو شکوفه می کنند را می شناسی؟". در بیست سالگی اش، او سمفونی های چهارم و پنجم خود را، هر دو کاملاً در قالب کلاسیک،  برای اجرای خصوصی توسط ارکسترهای آماتور تکمیل کرد.

پختگی

شوبرت سرانجام، خانۀ پدری را در دسامبر 1816، با تشویق دوست صمیمی دیگری، به نام فرانتس فون شُبِر ترک گفت. به عنوان یک دانشجوی مرفه حقوق، شُبِر شوبرت را متقاعد کرد که کار پر زحمت تدریس را رها کند و بر روی آهنگسازی متمرکز گردد. (ترانۀ "به موسیقی"، آهنگی است  بر روی شعری از شُبر). او همچنین شوبرت را به خواننده ای به نام یوهان میخائیل فوگل، که بهترین مفسر ترانه هایش شد، معرفی کرد. این جریان با هفت سونات پیانو، که به شدّت تحت تأثیر بتهوون قرار داشت، ادامه پیدا کرد.
در سال 1818، ششمین سمفونی شوبرت- اثری چشمگیر که نفوذ بتهوون را نشان می دهد- به اجرا درآمد (باز هم توسط یک ارکستر آماتور)، و او پنج ماه سرخوش را در ملک اشرافی مجارستان، گالانتا به عنوان مربی موسیقی دختران کُنت اِستِرهاتسی سپری کرد، در حالی که بر روی موسیقی پیانو برای شاگردان جوانش، متمرکز شده بود. به دوستی گفت: "من مانند یک خدا زندگی می کنم و آهنگ می سازم".

زندگی در وین

تغییر صحنه شوبرت را تشویق کرد تا افق های خود را گسترش دهد، و تابستان بعد او و فوگل برای تعطیلات به اِستِیِر رفتند، و در آنجا شوبرت سونات پیانوی دیگری و کوئینتت "قزل آلا" را بر اساس ترانه ای از خودش، به همین نام، به پایان رساند. از آن پس، زندگی شوبرت شکل منظمی به خود گرفت. در وین، او در کانون شبکه ای تنگ در هم تنیده از افراد جوان پر استعداد- نویسنده ها، شعرا و دانشجویانی که از زندگی شادمان و فارغ بال، بهره مند بودند، قرار گرفت. آنها در کافه ها، ضیافت های خانه های همدیگر، یا تابستان در ملک روستایی متعلق به عموی شوبرت، با هم ملاقات می کردند.
این گردهم آیی های غیر رسمی، که همراه بود با بازیهای متنوع، از لال بازی گرفته تا شعرخوانی و اجرای موسیقی های شوبرت، به نام شوبرتیادِن – Scubertiaden- شهرت یافت. تابستان ها شوبرت و فوگل به تور پیاده روی های طولانی در ارتفاعات اتریش می رفتند، و در آنجا، شوبرت از مناظر دراماتیک الهام می گرفت.
اوایل سالهای 1820، همراه شد با سرنوشتی مختلط، اجزای فوگل از "شاه پریان" طی کنسرتی در تئاتر شهر در سال 1821، آوازۀ گسترده ای را برای آهنگسازی که هنوز هیچ اثر منتشر شده ای نداشت، به ارمغان آورد، ولی او هیچ تجربه ای از مسائل کسب و کار نداشت، و هنگامی که تقاضا برای آثارش بالا رفت، عجولانه حق تألیف ده جلد از ترانه هایش را به انتشارات دیابلی فروخت، و تا سال 1823، روشن شد که جاه طلبی های اپرایی شوبرت، هرگز تحقق نخواهد یافت. از 17 اثر صحنه ای او، هیچ یک به موفقیت نائل نشد و فقط موسیقی دل انگیز عامه پسند متن نمایش "دهان صورتی" –Rosamunde – جان به در برد.

تراژدی

همان سال -1823- فاجعه ای به بار آمد. زندگی هِدونیستی – لذت گرایانه- شوبرت برای او ابتلا به بیماری سیفیلیس را به جای گذاشت و سپس منجر به یک بیماری بالقوه مرگبار شد. در اوج بیماری اش، بی قرار و تراژیک در خلق و خوی، دو موومان از سمفونی ناتمام، و نیز، فانتزی بزرگ "سرگردان" و سونات لامینور، هردو برای پیانو، را نوشت.
او همچنین اوّلین چرخه-آهنگ – یک ژانر جدید مرکب از مجموعه ای از ترانه هایی که از نظر تِم و بر اساس یک رشتۀ شعر، به هم مربوط می شوند و داستانی را روایت می کنند- خود را ساخت. "دوشیزۀ خوبروی آسیاب"، در اصل یک روایت رمانتیک از عشق ناکام و مرگ در اثر غرق شدن است. آخرین چهار سال زندگی شوبرت، جدالی مدام با افسردگی و بیماری بود، که همراه شد با فعالیت خلاقانۀ جنون آسا.
همراه با سمفونی نهم (اثری از بخش بتهوونی با ضربه های موزون توقف ناپذیر، که یک ارکستر وینی، آن را غیر قابل نواختن، اعلام کرد)، آثار این سالها مجموعۀ متنابهی از موسیقی مجلسی را در بر می گرفت: اُکتت- قطعۀ موسیقی که برای هشت صدا یا هشت ساز مختلف نوشته شود- برای سازهای بادی و زهی، کوارتت های سازهای زهی در لا مینور و رِ مینور (مرگ و باکره)، دو اریوی پیانوی آخر ( که شومان به شکلی به یاد ماندنی، آنها را اینطور توصیف کرد: "صرفاً و به سادگی رعد و طوفان هایی که با رنگین کمان های رمانتیک بر فراز جهان های خفته، می غرند و به پیش می روند".

آخرین ماه ها

شوبرت تا آخر عمرش به ساختن ترانه ادامه داد. برخی مثل سِرِناد، شادمانی شورانگیزی را در زندگی ظاهر می سازند؛ بقیه –مثل چرخه-آهنگ "سفر زمستانی"، بر اساس اشعار ویلهلم مولر-، به اعماق نا امیدی فرو می روند. در میان آخرین آثار، "همزاد" – Der Dappelganger- تنظیمی وحشتناک بر روی شعری از هاینریش هاینه، که در آن مرد جوانی "همزاد" خود را ملاقات می کند، پیش بینی مرگ خود، یافت می شود، و آن یک بصیرت پیامبرگونه بود.
تا سپتامبر سال 1828، وضع سلامتی شوبرت، وخیمتر شده بود، و او به خانۀ برادرش منتقل شد. آن ماه او کوئینتت اعجاب انگیز سازهای زهی در دو ماژور را تکمیل کرد، و در اکتبر با آخرین اثر بزرگ خود، "شبان بر روی صخره" برای سوپرانو و پیانو به همراه اُبلیگاتوی کلارینت، به کار ادامه داد.

در 19 نوامبر، شوبرت، در 31 سالگی، از بیماری تیفوس، جان سپرد و تنها ماترک بی مانندی از موسیقی از خود بر جای گذاشت. بر روی سنگ مزار او در آرامگاه وارینگ، نقل قولی از گریل پارستر حک شده است: " هنر موسیقی در اینجا، دارایی هنگفتی را به آغوش خاک سپرده است، ولی هنوز امیدهای زیادتری وجود دارد".

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر