۱۳۹۵ مهر ۳, شنبه

زندگی بِدریخ اِسمِتانا

زندگی بِدریخ اِسمِتانا

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ خیزش ملی گرایی

زندگی و آثار:
ملیت: چک
تولد: لیتومیشل، 1824
مرگ: پراگ، 1884
ژانر های ویژه: موسیقی ارکستری و اپرایی ملی گرای چک
کارهای بزرگ: عروس مبادله شده (1866)؛ کشور من (9-1872)؛ کوارتت سازهای زهی شمارۀ 1 در می مینور، " از زندگی من" (1876)؛ بوسه (1876).

احساس ملی گرایی به خصوص در بوهمیای قرن نوزدهم، جایی که سنت ها، فرهنگ و حتی زبان چک توسط حکمرانان آلمانی زبان اتریشی، سرکوب می شد، نیرومند بود. اِسمِتانا اولین آهنگساز چک بود که علناً از افسانه ها، تاریخ و منظره های ملی الهام می گرفت، و الگوهای ملودیک و ضرباهنگهای موسیقی عامیانه محلی را در آثارش در هم می آمیخت.
به عنوان فرزند یک آبجو ساز آلمانی زبان، از ابتدا نوید آینده ای روشن را در نوازندگی پیانو می داد و پس از تحصیل در پراگ و پِلزن، با وجود مخالفت والدین، تصمیم گرفت که موسیقی را به عنوان حرفه برگزیند. او کار خود را با یک زندگی بی ثبات به عنوان نوازندۀ پیانو، و مربی موسیقی آغاز کرد، و در طول این مدت او با شومان و لیست ملاقات نمود. در سال 1848 نقش فعالی را در انقلاب ناکام پراگ، با مساعدت به نگهبانی از سنگرهای خیابانی، بر عهده گرفت و در سال بعد با یک همکار نوازنده، کاتِرینا کولارووا، ازدواج کرد. از چهار فرزند دختر آنها، سه تن در کودکی فوت کردند و به دنبال آنها خود کاتِرینای مسلول نیز در سال 1858، جان سپرد. دو سالِ پیش از آن را خانواده بیشتر اوقاتش را در یوتوبوری سوئد سپری کرده بود، و در آنجا اسمتانا یک مدرسۀ موسیقی دایر و نیز با سرمشق گرفتن از آثار لیست، آغاز به ساختن منظومه های سمفونیک، از جمله "ریچارد سوم" و "دارایی  خانوادۀ والنشتاین" بر اساس نمایشنامه ای از شیلّر، کرده بود.

ملی گرایی چک

چند ماهی پس از مرگ همسرش، اسمتانا با خواهر زن برادرش نامزد کرد، و در سال 1860 با او ازدواج کرد. آن سال او به سوئد بازگشت، ولی سیر رویدادها در میهنش به سرعت در حال دگرگونی بود. اتریشی ها متحمل شکست سختی از ارتش ناپلئون سوم شده بودند، و زمان برای تجدید حیات احساسات ملی گرایی چک، مساعد بود.
اسمتانا زود، در سال 1861 به وطن بازگشت، با این امید که در تماشاخانۀ موقت جدید پراگ *، که درست در همان زمان برای اجرای اپرا و نمایش، افتتاح شده بود، رهبری ارکستر را بر عهده بگیرد، ولی از آنجا که که به عنوان یک آلمانی زبان پرورش یافته بود، مدتی زمان برد تا مقامات با آرزوهای او در مورد موسیقی چک، کنار بیایند. اولین اپرایش، "خانوادۀ براندِنبِرگِر در بوهمیا" با اپرانامه ای نوشته شده توسط شاعر ملی گرا، کارِل سابینا، در ژانویۀ 1866 در آن مکان تولید و با استقبال پرشوری روبرو شد. این کار به سرعت با اپرای بعدی به نام "عروس مبادله شده"، پی گرفته شد، که آمیزۀ جذّاب تغزل گرایی روستایی با ترکیب ماهرانۀ رقص های چک، آن را به محبوب ترین اپرای اِسمِتانا تبدیل کرد.

تماشاخانۀ موقت پراگ

در پائیز سال 1866، اِسمِتانا بالاخره به عنوان رهبر ارکستر تئاتر رسمی منصوب شد و در آنجا او آثار بزرگی را به گنجینۀ هنر موسیقی معرفی نمود، از جمله دو اثر خودش با نامهای "دالیبور" (1868)، بر اساس زندگی یک قهرمان افسانه ای چک، و "دو بیوه" (1874). آشکارترین اثر میهنی او، لیبوشه (مرتبط با بنیانگذار افسانه ای سلسلۀ پادشاهی حاکم در چک)، بین سالهای 1869 و 1872 ساخته شد، ولی برای اولین اجرایش در افتتاحیۀ ظفرمند تئاتر ملی، تا ژوئن 1881 باید در انتظار می ماند.
در مدت ساخت "لیبوشه"، اسمِتانا همچنین بر روی چرخه-منظومه های سمفونیک گرامیداشت تاریخ، سنت و نقشۀ چک به نام "میهن من" کار می کرد. محبوب ترین اثر فردی او همیشه "ولتاوا"، تصویری از رودخانه ای که از میان پراگ می گذرد، بوده است.

ناشنوایی و ناتوانی

در اوایل سالهای 1870، اسمتانا آگاه شد که سلامتی اش رو به وخامت می رود: او از سرگیجه و مشکلات شنوایی شکوه می کرد (در نتیجۀ سیفیلیس). در اکتبر 1874 از یک گوش به طور کامل ناشنوا شد. او همچنین از مشکلات مالی رنج می برد، ولی با این وجودترتیبی اتخاذ نمود که اپرایی جدید را به نام "بوسه"، در 1876، تکمیل کند. در همان زمان او کوارتت سازهای زهی می مینور خود را با عنوان فرعی "از زندگی من"، نوشت، که آخرین موومان آن در قطعۀ آخر، یک نت بالای مستمر، چیرگی می یابد که نمادی است از صدای سوت مانند تیزی که استمانا به صورت دائمی و در اثر ناشنوایی، از آن در رنج بود.
همانند بتهوون، استمانا علیرغم ناتوانی اش، به ساختن آهنگ ادامه داد. هفتمین اپرا، "راز" (1878)، با دو منظومۀ سمفونیک میهن پرستانه، به نام های "اُردوگاه" (1878) و "بلانیک" (1879)، هر دو الهام گرفته شده از مقاطعی از تاریخ چک، ادامه پیدا کرد. ("اردوگاه"- تابور-، در حدود اوایل قرن پانزده میلادی، در اصل به صورت آواز دسته جمعی هوسی ها، ساخته شده، که به صورتی مؤثر تبدیل به سرود ملی چک شده است.)
نوشتن آخرین اپرای اسمتانا، "دیوار شیطان" (1882)، سه سال طول کشید، که در این مدت او از احساس اینکه "زیر یک آبشار عظیم" ایستاده است، شکایت می کرد. دومین کوارتت سازهای زهی خود را در مارس 1883 تکمیل کرد، ولی وضعیت سلامتی او وخیمتر شد و یک سال بعد، او را به آسایشگاه مجانین پراگ بردند، و در آنجا به تاریخ 12 می 1884، با زندگی وداع گفت.



* تماشاخانۀ موقت پراگ (به زبان چک: Prozatimní divadlo با تلفظ : پروزاتیمنی دیوادلو)، در سال 1862 به عنوان یک مکان موقتی برای نمایش و اپرا، برپا شد تا زمانی که ساختن یک تماشاخانۀ دائمی ملی به پایان برسد. این تماشاخانه در 18 نوامبر سال 1862، افتتاح شد و حدود بیست سال مورد استفاده قرار گرفت، که در این دوران متجاوز از 5000 اجرا در آن ارائه گشت. بین سالهای 1866 و 1876، در این تماشاخانه، اولین اجراهای چهار اپرای بِدریخ اِسمِتانا، از جمله "عروس مبادله شده" بروی صحنه رفت. ساختمان تماشاخانۀ موقت، سرانجام با ساختار بنای تماشاخانۀ ملی، که درهایش در تاریخ 11 ژوئن 1881، گشوده شد، ادغام گردید. (نقل و ترجمه از ویکی پدیا)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر