۱۳۹۶ فروردین ۲۷, یکشنبه

زندگی اِدوارد اِلگار

زندگی اِدوارد اِلگار

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

  • دورۀ رمانتیک های متأخر


زندگی و آثار
ملیت: انگلیسی
تولد: برادهیث، نزدیک وُرستِر، 1857
مرگ: وُرستِر، 1934
ژانرهای ویژه: موسیقی ارکستری، اُراتوریُو
کارهای بزرگ: سمفونی های شمارۀ 1 و 2؛ واریاسیون های «چیستان» (1899)؛ تصاویر دریا (1899)؛ مارش های «تجمل» و «اوضاع و احوال» (30-1901)؛ رؤیای گرونیتوس (1900)؛ درآمد و آلِگرُو برای ارکستر سازهای زهی (1905)؛ کنسرتو ویولن (1910)؛ فالستاف (1913)؛ کنسرتو ویولنسل (1919).

همانند آرتور سالیوان (آهنگساز دیگری که به دلیل خدماتش به موسیقی بریتانیا، صاحب عنوان شوالیه شد)، ادوارد اِلگار، که از خاستگاه فقیرانه ای می آمد، حصار های طبقاتی عصر خود را پشت سر نهاد، تا مظهر – موسیقایی- بریتانیا در اوج عظمت شاهانۀ ملکه باشد.

سال های آغازین زندگی

او در نظرگاه تپه های مالوِرن، نزدیک وُرستِر، متولد شد، جایی که پدرش یک دکان آلات موسیقی را می چرخاند و ارگ نواز کلیسای کاتولیک سنت جورج بود. اولین شغل ادوارد پس از ترک مدرسه، کمک کردن به پدرش در هر دو مورد بود.  او همچنین نواختن ویولن را در ارکستر محلی و گروه های مجلسی آغاز کرد. در اوایل سال های 1880 شروع کرد که به عنوان نوازندۀ آزاد، مربی، رهبر ارکستر و آهنگساز خودآموخته، با گروه های سازی منطقۀ مالوِرن، زندگی خود را تأمین کند.
به واسطۀ ازدواج او با شاگرد پیانو نوازی اش، آلیس رابرتز، دختر یک سرلشگر بازنشسته، در سال 1889، بلند پروازی های او در زمینۀ آهنگسازی برانگیخته شد. آلیس که در آن زمان 40 ساله بود، و با اِلگار 31 ساله ازدواج کرد، از نظر اجتماعی رفتاری متظاهرانه داشت، و شوهرش را متقاعد کرد که به لندن عزیمت کنند، و در آنجا تنها دختر آنها، کریس، در سپتامبر 1890 متولد شد. در آغاز موفقیت در زمینۀ آهنگسازی از دستان الگار می گریخت، و در سال بعد خانواده مجدداً به مالوِرن بازگشت، جایی که او فعالیت های تدریسش را از سر گرفت و تقلا می کرد تا بر احساس حقارت خود غلبه کند. هنگامی که اُوِرتور او به نام «فروسارت» منتشر شد، او پاداش پشتکارش را دریافت کرد.

دورۀ خلاقیت

تا اواسط سالهای 1890، اِلگار به خاطر کانتات (قطعه ای موسیقی آوازی) هایی که برای جشنواره های استانی ساخته بود، از جمله شوالیۀ سیاه (1893) و شاه اولاف (1896)، شناخته می شد، و در سال 1897 او سرانجام با مارش شاهانه اش برای جشن سالگرد پنجاهمین سال سلطنت ملکه ویکتوریا، موفقیتش در لندن پا گرفت.
در سال 1899 اولین آهنگ به راستی اصیل خودش، واراسیون های ارکستری «چیستان»، در تالار سنت جیمز لندن به اجرا در آمد. این واریاسیون ها- هریک یک چهره پردازی مبهم از یک دوست (از جمله خود الگار و همسرش)- به عنوان اثری نبوغ آمیز شناخته شد، در حالی که «چیستان» نهفته- یک نغمۀ بدون نام که الگا می گفت: "در سرتاسر مجموعه امتداد می یابد"- هرگز قاطعانه، شناسایی نشد. این واریاسیون ها سبک موسیقی الگار را در خود خلاصه می کرد: شکوهمند، بسط یابنده، ولی آغشته به دلتنگیِ پر سر و صدا برای ییلاق های انگلستان.
در پاییز 1899 خوانندۀ کُنترآلتُو (بم ترین صدای زنانه)، کلارا بات، چرخه-آواز ارکستریِ الگار را به نام «تصاویر دریا»، در جشنوارۀ نورویچ خواند، و نوشتن یک اُراتوریو برای جشنوارۀ سال 1900 بیرمنگام، به او سفارش داده شد. نتیجه، «رؤیای گرونتیوس»، بر اساس متون متافیزیکی کاتولیک، جمع آوری شده توسط کاردینال هنری نیومن، بود. شکست آغازین این اثر بزرگ (که بعداً به عنوان شاهکار شناخته شد)، موجب شد که الگار به تلخی دچار دلسردی شود، ولی در همان سال، او دکترای افتخاریِ دانشگاه کمبریج را دریافت کرد. آثار ارکستری او، در حال محبوب شدن بود، از جمله پیش درآمد کاکنی، الهام گرفته شده از شهر لندن، و مارش های «اوضاع و احوال» و «تجمل»، که بعداً برای مراسم تاجگذاری ادوارد هفتم، بر روی بخش سه نوازی نخستین آنها، شعر سرزمین امید و شکوه، نوشتۀ ای.سی.بنسون، گذاشته شد. در سال 1904 الگار لقب شواله دریافت کرد.
در همان سال، الگار اُراتوریوی دیگری به نام ««پادشاهی»، درآمد و آلِگرُو برای ارکستر سازهای زهی (1905)، و دوسمفونی نوشت. در سال 1910 فرنیتز کرایسلِر اولین اجرای کنسرتو ویولن الگار، یک اثر بلیغ که تقدیم نامۀ مبهمی به زبان اسپانیایی را در بر داشت:"اینجا روحِ .... گنجانده شده  است."، را بر عهده گرفت. این روح می تواند روحِ دخترِ جان اِوِرِت میلیس، آلیس استوارت وُرتلی باشد، که به نظر می رسد الگار عمیقاً به او دلبستگی داشت.
در سال 1912، الگار به لندن بازگشت، به خانه ای عالی در همپستِد، جایی که او کانتاتِ «خالقانِ موسیقی» (1912) و منظومۀ سمفونیک فالستاف (1913) را نوشت. او از جنگ جهانی اول، به شدت غمزده شد، و در آن نابودیِ جامعه ای را مشاهده می کرد، که آثارش از آن ریشه گرفته بود، و واکنش شخصی او به آن، کنسرتو ویولنسل مرثیه گونه، و سه اثر مجلسی- یک سونات ویولن، یک چهارنوازی سازهای زهی و یک پنج نوازی پیانو (همه در سال 1919) بود. این ها قرار بود که آخرین آثار بزرگ او باشند.

سال های پس از جنگ

پس از مرگ بانو اِدگار در سال 1920، الگار دیگر کمتر می نوشت. او در سال 1924 به عنوان استاد موسیقیِ دربار پادشاه منصوب گشت، و در سال 1932، سالی که یِهودی مَنوهِنِ جوان، برای اولین بار در تاریخ، کنسرتو ویلونش را ضبط کرد، بنگاه سخن پراکنیِ بریتانیا (بی بی سی) سمفونی سوم را به او سفارش داد. اِلگار هنوز در حال کار کردن بر روی آن بود که بر اثر ابتلا به بیماری سرطان، در 23 فوریۀ 1934، درگذشت. خواست او مبنی بر اینکه هیچ کس نباید آن اثر را سرهم بندی کند، برای متجاوز از 60 سال محترم شمرده شد، تا اینکه توسط آنتونی پِین (متولد 1936)، تکمیل شد و در سال 1997، به اجرا در آمد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر