۱۳۹۴ تیر ۱۴, یکشنبه

موسیقی چند صدایی و قرون وسطایی


موسیقی چند صدایی و قرون وسطایی

·         قرون وسطا تا رنسانس
برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی





تا قرن بیستم، یک تلقی عمومی وجود داشت که تاریخ موسیقی با باخ شروع شد. تنها با رشد عظیم در پژوهش ها و تحصیلات موسیقایی، به همراه جنجال "جنبش موسیقی نخستین" در دهه های متدخر قرن بیستم بود که بسیاری از شاهکارهای دوره های قرون وسطایی و رنسانس- جنبش نوزایی-، در تلاشی برای ارزیابی دوبارۀ دستاورد های آهنگسازان آن دوره ها، از تاریکی بیرون آمدند.

موسیقی مذهبی

موسیقی در قرون وسطا به شدت تحت حفاظت کلیسا بود. منابع بازمانده قرون وسطایی، عمدتاً توسط کاتبان صومعه ها تهیه می شدند و در کتابخانه های صومعه ها نگهداری می شدند. در حالیکه موسیقی غیر مذهبی وجود داشت، بخش عمده ای از آن به صورت بداهه نواخته می شد، بنابراین ابتدایی ترین موسیقی که توانست ماندگار شود، به طور کلی برای استفادۀ مذهبی، در نظر گرفته شده بود.
هرچه بیشتر در عمق تاریخ به عقب باز می گردیم، اسامی آهنگسازان منفرد، نادر تر می شود. در میان ابتدایی ترین موسیقی دانانی که از قرون دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم ممکن است مورد توجه قرار گیرند، آهنگسازان فرانسوی، لیونَن و پروتَن هستند، که به کلیسای جامع تازه تأسیس نوتردام در پاریس وابسته بودند. سیلی از اجراهای اخیراً ضبط شدۀ بسیار محبوب، موسیقیِ رؤیایی راهبه، هیلدگارد بینگِن را پدیدار ساخت، او نه تنها این امتیاز را دارد که یکی از قدیمی ترین آهنگسازان شناخته شده است، بلکه زنی نیز بود که در زمینه ای کار کرد که زنان در آن به صورت سنتی نام آور نبوده اند. حالا او یک چیزی شبیه شمایل فمینیست شده است. اجراها و ضبط شده ها از گروههای موسیقی اولیه، همچنین غنای موسیقی آهنگسازان فاقد تجهیزات، که از منابع دست نوشتۀ قرون وسطایی مشتق شده است، مثلاً کانتیگاهای آلفونسو  X اسپانیایی، را از پرده بیرون آورده است.

چند صدایی

آهنگساز فرانسوی، گیوم دُ ماشُو، مهمترین چهرۀ منفرد موسیقایی قرن چهاردهم بود. نوآوری های متعدد او این موارد را در بر می گیرد: اولین کسی بود که مجموعه ای کامل از مس معمولی ساخت. اولین فردی بود که موسیقی را در چهار بخش (که ترکیب استاندارد پولیفنیک- چند صدایی- شد) را نوشت و یکی از اولین کسانی بود که اشکال شاعرانۀ غیرمذهبی متداول در زمان خود: بالاد، روندو- نوعی موسیقی که تِم اصلی آن تکرار می شود- و ویروله (ballade, rondeau, virelay) را ساخت.
برای قرن بعد، مراکز جاذبۀ موسیقایی، دربارها و کلیساهای شمال فرانسه و فلاندر باقی ماندند، که آثار مذهبی وغیر مذهبی آهنگسازان فلاندری وابسته به دربارِ دوکِ بورگوندی: دوفِه، اُکِگِم، ژوسکَن دِ پِرِه و معاصران آنها را به روی صحنه می بردند. با این همه، بسیاری از آنها از بازدیدهای طولانی مدت خود از ایتالیا، جایی که فعالیت موسیقایی در دربارهای مهم مانند فِرّارا و مانتوآ، شکوفا می شد، الهام می گرفتند.
به کارگیری هماهنگی در ژرفانمایی (perspective) توسط معماران رنسانس، مثل فیلیپّو برونِلِسکی (1446-1377)، که نمونۀ روشن آن را در کلساهای فلورانس مثل سَن لورنتزو و سَنتو اسپیریتو یا کاخِ دوک نشین اعجاب انگیز در اوربینو، می توان مشاهده نمود، همتایی موسیقایی در پُلی فونی- چند صدایی- رنسانس پیدا کرد. موسیقی نیز عمق و ژرفانمایی جدیدی کسب کرد.
در حالیکه سه آهنگساز فلاندری، قرن پانزدهم را در تسلط خود گرفته بودند، هنر پُلی قونیک اوج دوران رنسانس با سه آهنگساز- پالِسترینا از ایتالیا، لسوز از فلاندِر، و ویکتوریا از اسپانیا- ، به کمال رسید، که همگی آنها دوره های طولانی در ایتالیا اقامت داشتند.
از مَس ها و موتت- قطعه ای موسیقی آوازی کلیسایی- هایی که برای اجرا در کلیساهای بزرگ کاتولیک فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و جنوب آلمان نوشته می شدند، تا مجموعه های مشابه آنها در مراسم عبادی هردوی کلیساهای پروتستان و کاتولیک، نوشته شده توسط آهنگسازان انگلیسی، تالیس و بِرد، و آواز های چند صدایی دلربای مدرسۀ آواز گروهی دورۀ الیزابت، تسلط اصل پُلی فونیک در موسیقی ادامه پیدا کرد.
در ضمن ترانه های حزن انگیز و موسیقی تک نوازی عود داولَند، رو به سوی عصرِ جدیدی از فردگرایی داشت.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر