زندگی کلادیو
مونتِوِردی
برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی
تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی
·
دورۀ بارُوک
زندگی و آثار:
ملیت: ایتالیایی
تولد: کِرِمُونا، 1567
مرگ: ونیز، 1643
ژانر های ویژه: اُپرا، مَدریگال، موتِت
کارهای بزرگ: نُه کتاب مَدریگال- آوازِ عاشقانۀ گروهی-؛
«عبادت شامگاهیِ باکرۀ مقدس» (1610)؛ «داستان اورفئوس» (1607)؛ «بازگشت اولیس به وطن»
(1640)؛ «تاجگذاری پاپ» (1642).
مونتِوردی آهنگسازی با اهمیت عظیم در تاریخ موسیقی بود.
همانند همعصر خویش در آلمان، هاینریش شوتس، او بین دنیای اوج رنسانس و دورۀ بارُوک
پل زد. او همچنین می تواند با استراوینسکی مقایسه شود: در مدت عمر طولانی، هر دو
نفر ظرفیت پایان ناپذیری برای بازآفرینی و سازگار ساختن سبک خود مطابق با سلیقه
های در حال تغییر، از خود نشان دادند.
سالهای آغازین
مونتِوِردی حرفۀ خود را به عنوان خوانندۀ کُر در کلیسای
جامع محل تولدش، کِرِمُونا، آغاز کرد. تا سن 16 سالگی- پیشاپیش یک نوازندۀ چیره
دست- یک کتابِ موتِت های سه بخشی و کتابی از مَدریگال های مذهبی، منتشر کرد. در
سال 1587 او اولین جلدِ مَدریگال های غیر مذهبی خود را انتشار داد و این کار را با
انتشار جلد دومی در سال 1590، پی گرفت. در حوالی آن زمان، او شغلی به عنوان
نوازندۀ زهی در دربارِ دوکی مانتوآ، یافت و تا آن زمان سوّمین مجموعۀ مَدریگال
هایش در سال 1592، پدیدار گشت و شهرت او به عنوان آهنگساز به سرعت در حال گسترش
بود.
در سال 1599 او ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد، که از میان
آنها دو پسر زنده ماندند: برادر بزرگتر موسیقی دان شد و برادر جوانتر، پزشک.
موفقیت و مصیبت
در سال 1601، مونتِوِردی رهبر گروهِ همسرایان در دربارِ
مانتوآن شد، و در آنجا او دو مجموعۀ دیگر مَدریگال را در طول چهار سال بعد، منتشر
ساخت. در سال 1607، او اولین شبیخون خود را به ژانر جدید اُپرا، با «اُرفیوس» (L’Orfeo)، زد، که در فوریۀ همان سال در
مانتوآ به اجرا درآمد. هفت ماه بعد، همسرش پس از یک دورۀ بیماری طولانی، درگذشت، و
مونتِوِردی را به مثابه یک بیوه مرد ماتم زده با دو فرزند خردسالش، ترک کرد.
او مجبور بود که به اندازۀ کافی بر خود مسلط شود، تا اپرای
دوم خود را به نام «آریانا»، به اتمام برساند. این اُپرا در ماه مه 1608 برای جشن
ازدواج وارِثِ گُنزاگاگا، فرانچِسکو با مارگارِت از ساوُوی، اجرا شد. (فقط یک بخش
تک خوانی [aria]،
از این اپرا برجای مانده است). در دورۀ تمرین، مصیبت دیگری وارد شد، هنگامی که
کاتِرینا مارتینِلّی، خوانندۀ اصلی جوان و دوست نزدیکِ مونتِوِردی، در اثر بیماری
آبله، فوت کرد. مونتِوِردی، از آن پس دچار یک سقوط کامل شد، با این وجود، تنظیم
پرشکوه او برای آواز ها و سازها در «عبادت شامگاهی باکرۀ مقدس»، به همان دوران
ماتم زدگی باز می گردد.
ونیز
پس از تلاش های متعدد برای خلاص شدن از خدمت برای گونزاگاس،
سرانجام مونتِوِردی در سال 1612، مرخص شد، و در 1613 رهبر گروه همسرایانِ کلیسای
جامع سنت مارک در ونیز شد، و تا آخر عمر در همانجا ماندگار شد. او همچنین به نوشتن
باله و اپرا برای دربار مانتوآن ادامه داد، ولی بسیاری از نُت نوشته هایش در زمانی
که سربازان اتریشی در سال 1630، کاخ را غارت کردند، از بین رفت. در همان سال ونیز
توسط طاعون، دچار تباهی شد، و اندک زمانی پس از آن، مونتِوِردی ترکِ دنیا کرد و
خود را سرگرم تعالیم مذهبی ساخت.
در سال 1637، پس از آنکه اولین اپراخانۀ عمومی در ونیز، گشایش
یافت، به او سفارش ساخت چندین اپرا داده شد. دو اثر از آنها که باقی مانده است-
«بازگشت اولیس» و «تاجگذاری پاپ»-، شاهکارهای این ژانر از نظر شخصیت پردازی درخشان
و احساس غریزی برای مضمون دراماتیک- نمایشی- است. صحنۀ آخرِ «تاجگذاریِ پاپ»، با
وجود گرامی داشتِ دو فردِ به شدت ناخوشایند و جاه طلب، یکی از پر شورترین دوئت-
قطعه ای موسیقایی برای دو اجرا کننده- های عاشقانه را در میان کل اپرا در بر می
گیرد.
آثارِ مونتِوِردی در سالهای اقامت در ونیز، سه مجموعۀ
مَدریگال را نیز در بر می گیرد. کتاب شمارۀ 8، سال 1683، که عنوانِ «ترانه های جنگ
و عشق» را بر خود دارد، آثاری غنی همچون «ایل بالُّو دِل اینگِرِید» (Il ballo dell ingrate)، و اثر مشهور «نبردِ تانکِرِدی و
کِلُوریندا» (Combattimento di
Tancredi e Clorinda)، که توصیفی گرافیکی است از یک دوئل بینِ کریستیان نایت
تانکِرِد و کلوریندای کافر، که با لباسی مردانه، تغییر ظاهر داده است. به طور کلی
مجموعه های مَدریگال ها، مبین آن است که مونتِوِردی با زمان، در حال حرکت بوده
است، از قطعات پولی فونیکِ رنسانس در مجلد های مقدم تر (یکی از زیبا ترین آثاری که
اغلب از این مجموعه اجرا می شود، ژیفیرُو تُورنای 5 صدایی است، با تنظیمی برای
اشعار توسطِ پترارک)، تا آثارِ دراماتیکِ به شدت پر احساس برای صداهای سُولُو
(تک)، با همراهی ساز در آثار متأخرتر. همۀ موسیقیِ او ابتدا تا آخر، با ویژگی های
شورِ عاطفی، عمق توصیف و درک طبیعت بشر، که آثار شکسپیر را به یاد می آورند، قابل
تمایز هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر