۱۳۹۵ تیر ۲۷, یکشنبه

زندگی روبرت شومّان

زندگی روبرت شومّان

برگرفته و برگردان از کتاب: آهنگ سازان بزرگ نوشتۀ وِندی تامپسون
مترجم: منوچهر خاکی

·         دورۀ رمانتیک

زندگی و آثار:
ملیت: آلمانی
تولد: زئیکاو، ساکسُونی، 1810
مرگ: اِندِنیش، نزدیک بُن، 1856
ژانر های ویژه: ترانه، آثار ارکستری و پیانو، الهام گرفته از انگیزه های فرا موسیقایی
آثار عمده: موسیقی پیانو، از جمله: «کارناوال» (1835)، «صحنه های کودکی»، فانتزی در دُ، و «کِریزلِریانا» (همه 1838)؛ حدود 250ترانه، از جمله چرخه-آواز «عشق شاعر»، «عشق زن» و «زندگی» (1840)؛ چهار سمفونی (شمارۀ 1، «بهار»، 1841، شمارۀ 3، «راین»، 1850)؛ کنسرتو پیانو (5-1841).

درست همانگونه که موتزارت و بتهوون در صحنۀ موسیقایی اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، چیرگی داشتند، مندلسون و شومّان تا سال 1850، پرچمدار بودند. شخصیت و زندگی حرفه ای شومّان الگوی رمانتیسیسم موسیقایی است: طبیعت دمدمی مزاج او، در نوسان بین نشاط مفرط و افسردگی عمیق؛ جدال طولانی او برای دست یافتن به کلارای محبوبش؛ پذیرا بودن او نسبت به محرک های ادبی، دلمشغولی او دربارۀ رمزشناسی اعداد و رموز ارقام، و سرانجام سقوط او به جنون و مرگ زودهنگام، احتمالاً در نتیجۀ سیفیلیس (که همراه با مسلولیت، پایان نابهنگام بسیاری از استعدادهای در حال شکوفاییِ دورۀ رمانتیک را رقم زد).

تأثیرات ادبی

شومّان کوچکترین فرزند یک کتابفروش بود، که علاقه اش را به ادبیات، آشکارا از او به ارث برد. هنگامی که هنوز یک کودک دبستانی بود، آغاز به ساختن موسیقی و همچنین نوشتن مقاله و نمایشنامه کرد. او انجمنی را برای مطالعۀ ادبیات آلمانی تشکیل داد، و در رمانهای ژان پُل (نام مستعار یوهان ویشتِر، 1825-1763)، الگویی برای دو جنبۀ متعارض شخصیت خودش یافت، که بعدها آن را به عنوان فلورستان (با نشاط، برونگرا و عجول) و اُزِبیوس (خیالپرداز، مالیخولیایی و درونگرا)، شخصیت پردازی کرد.
در همان حال که در لایپزیگ حقوق می خواند، شروع به آموختن دروس پیانو نزد فریدریش ویک، کرد، که دختر نه ساله اش، کلارا، استعداد پیش رسِ خارق العادّه ای را به عنوان نوازندۀ پیانو، از خود نشان می داد. تا آن زمان شومّان تصمیم گرفته بود که زندگی حرفه ای اش را در زمینۀ موسیقی دنبال کند، ولی یک آسیب دیدگی در دست (احتمالاً به دلیل ضعف عضلانی ناشی از درمان سیفیلیس با جیوه)، امیدهای او را در جهت نوازندگی پیانو در کنسرت، بر باد داد. در عوض او تصمیم گرفت که بر روی نقد و آهنگسازی تمرکز کند.

آثار اولیه

تا سال 1832 شومّان دو قطعۀ پیانوی بزرگ را منتشر کرده بود: واریاسیون های «آبِّگ»، بر اساس درون مایۀ والس، مقتبس از نام دختری که هوش و حواس از او ربوده بود، و «پروانه ها»، مجموعه ای از قطعاتی مرتبط با رخدادهایی در یک بال ماسکه، که در رمانی از ژان پُل توصیف شده است. او همچنین کار بر روی یک سمفونی را آغاز کرد.
در سال 1843 نشریۀ متنفذ موسیقی به نام «مجلۀ لایپزیگ نو برای موسیقی» را پایه گذاری کرد، که از آن برای تشویق استعدادهای جدید موسیقی، از جمله برامس و شوپن، استفاده می کرد. او همچنین صفحات آن را برای جدال با نافرهیختگیِ هنری، از طریق انجمنی تخیلی، به نام «انجمن داوود»، که اعضایش نام هایی خیالی داشتند، مورد استفاده قرار می داد: خود شومّان یا فلورستان بود یا اوزِبیوس؛ کلارا ویک، کیارا یا چیارینا بود؛ پدرش استاد رارُو، و مندلسُون فِلیکس مِریتیس بود. این نام ها در مجموعۀ 18 قطعه ای ویژه برای پیانوی شومّان (رقص های انجمن داوود، 1837)، حضور پیدا کردند.

ازدواج با کلارا

در سال 1834 شومّان گرفتار عشق اِرنِشتین فون فریکِن شد و به صورت پنهانی با او نامزد شد (و برای او مجموعه ای از قطعات پیانو نوشت که بعداً نام «کارناوال» گرفت.). هنگامی که کشف کرد او فقط دختر نامشروع یک بارُون است، نامزدی را به هم زد و عواطف خود را به سمت کلارا ویک منتقل کرد، که تا آن زمان یک زیبایی ظریف 15 سالۀ سیه گیسو شده بود. کلارا عزیز کردۀ پدری بود که از دخترش غیرتمندانه محافظت می کرد، و فرد تند خویی بود. او تماس شومّان با کلارا را ممنوع کرد. سپس یک جدال شش سالۀ تند بین ویک- که اتهامات شرم آورری را به شخصیت شومّان وارد می ساخت- و دو دلداده، آغاز شد. سرانجام در سال 1840، رأی یک دادگاه راه را برای ازدواج شومّان با کلارا، هموار ساخت، و این در روز دوازدهم سپتامبر به وقوع پیوست.
بنابراین یکی از برجسته ترین ازدواجهای موسیقایی پا به عرصۀ وجود نهاد- شراکتی بسیار جلوتر از زمانۀ خود- که در آن هم زن و هم شوهر تلاش می ورزیدند که زندگی خانوادگی را با زندگی حرفه ای مستقل و پربار، در هم آمیزند. کلارا شومّان (96-1819)، یکی از خارق العادّه ترین زنان زمانۀ خود بود. ظاهر شکنندۀ او، یک قدرت درونی پولادین را در پشت خود پنهان می ساخت، که او را قادر می ساخت از پس برنامۀ شاق ظاهر شدن در کنسرت ها، در سرتاسر اروپا، برآید (او یکی از بهترین نوازندگان پیانو در عصر خود بود)، در حالی که با بارداری های مکرر و پرورش فرزندان نیز کنار می آمد. در عین حالی که این ازدواج هم خالی از تنش های مخصوص به خود نبود (شومّان از موفقیت های همسرش، که اعتبار خود او را به عنوان آهنگساز، زیر سایه می برد، آزرده خاطر می شد)، کلارا تخیلات خلاقانۀ همسرش را، به عنوان منبع الهام، محرم راز و منتقد، برانگیخته می ساخت.

سالهای شکوفایی

از سال 1840 به بعد، تقریباً در تناوب منظم یک ساله، شومّان چرخه-آواز –از جمله حلقۀ گل عروسی، کادوی عروسی او به کلارا، چرخه-آواز، عشق زن و زندگی، و عشق شاعر-، موسیقی مجلسی (از جمله چهارنوازی و پنج نوازی پیانو، و سه سه نوازی پیانو)، و پیکره یی برای موسیقی پیانو، که هیچیک از آهنگسازان نتوانستند روی دست او بلند شوند، بیرون می داد. این کلارا بود که روبرت را تشویق به دست آزمایی در آثاری با مقیاس کلان تر می کرد. این شامل کنسرتوهایی برای پیانو (کنسرتوی محبوب، در لامینور، برای او نوشته شد)، ویولن و ویولن سل؛ چهار سمفونی، و سایر آثار سمفونیک منجمله قطعۀ کنسرت (Konzertstuck) شاد برای چهار شیپور و ارکستر، و اُورتور (پیش درآمد) مانفرد، الهام گرفته از بایرُون، می شد.
موسیقی ارکستری شومّان، به دلیل ارکستراسیون خام دستانه اش، مورد انتقاد قرار گرفته است (تا حدودی در نتیجۀ کم مهارتی اش به عنوان یک رهبر ارکستر)، ولی هرگونه نقطه ضعفی در این زمینه، با افسون ملودیک و ساختار هوشمندانه، جبران شده است. نوآوری های شومّان، استفادۀ مکرر از درونمایه های شعار گونه (Motto) و سایر ابزارهای چرخه ای را در بر می گیرد: در سمفونی (شمارۀ 4) در رِ مینُور، او راهنمایی می کند که موومان های موضوعاً مرتبط باید بدون توقف نواخته شوند.
آثارِ در مقیاسِ بزرگِ آوازی اش، اُراتُوریُوی عرفیِ «بهشت و پری» (1843)، یک اپرا به نام «گِنُوِوا» (1850) و موسیقیِ همسرایی از جمله «صحنه هایی از فاوست گوته» (1853) را در بر می گیرد. به عوان یک آهنگساز ترانه و موسیقی پیانو، او خود را به منزلۀ جانشین ارزشمند شوبرت تثبیت کرد.
موسیقی پیانوی او، چکیده ای است از یک دنیای خصوصی اسرارآمیز، سرشار از کنایه های موسیقایی، ادبی، ارجاعات خودزیستنامه ای و رمزنوشته ها: بسیاری از این قطعات پیانو، پیرامون ارجاعاتی به کلارا، مانند معادل های موسیقایی حروف نام او، ساخته شده اند. ترانه های او تنظیماتی بر روی اشعار گوته، آدلبرت فون شامیسُو (1838-1781)، ادوارد موریکا (75-1804)، و یوزف فون آیخندورف (1857-1788) را در بر می گیرد، ولی تنظیمات او بر روی اشعار هاینریش هاینه (75-1804)، به ویژه چرخۀ «عشق شاعر»، و برخی از رُمانس ها و تصانیف، به دلیل لطافت و غزلوارگی شان، رو دست پیدا نکرده اند.

سالهای واپسین

در سال 1843، خانوادۀ شومّان با فریدریش ویک آشتی کردند (بدون شک برای دیدن نخستین نوه اش). پس از یک تور کنسرت روسیه در سال بعد آنها از لایپزیگ به دریسدن نقل مکان کردند و شومّان همواره مستعد حملات افسردگی عمیق و ناخوشی بود، و در سال 1846، او به قدری به دلیل مشکلات عصبی و بیماریهای مزمن محاط شده بود که بسیار کم آهنگ می ساخت.
تا سال 1849 (هنگامی که خیزش انقلابی خانواده را مجبور ساخت که به صورت موقت از دریسدِن فرار کنند)، شومّان به دلیل شکستش در یافتن یک شغل واقعی، در حال سرخورده شدن بود، و در سال 1850 پیشنهادی را مبنی بر مدیریت موسیقی شهرداری دُوسِلدُورف پذیرفت.
سالهای اقامتش در دُسِلدُورف با زوال سلامتی و بی ثباتی ذهنی برجسته می گردد، که به صورت نامطلوبی بر روی قابلیت هایش به عنوان رهبر ارکستر تأثیر می گذاشت و منجر به بروز مشکلات فزایندۀ او با کارفرمایانش می شد. ذهن او مشغول پدیده هایی همانند چرخش میز (جابجایی موقعیت ها : table-turning) شد، و از اختلالات شنوایی و دماغی رنج می برد. در میان مهمترین بخش های سالهای واپسین زندگانی اش، اولین ملاقات های او با یوهانس برامس جوان، که شومان او را در مجله اش، به عنوان یک موسیقی دان آینده، ارج می نهاد، و یواخیم، نوازندۀ ویولن، که شومان فانتزی اش را برای ویولن و ارکستر، و کنسرتو ویلن اش را برای او نوشت، قرار دارد. در میان آخرین آهنگ های او، «قصۀ خیالی» (1849)، برای کلارینت، ویولا و پیانو، و پنج رُمانس (1853) برای ویولنسل و پیانو یافته می شوند.
سرانجام در فوریۀ 1854، قوای ذهنی شومّان به طور کامل تسلیم شد، و او آغاز به تجربه کردن توهمات کرد. پس از یک تلاش ناموفق برای خودکشی، به آسایشگاه روانی سپرده شد. در مدت دوسال و نیمی که او در آنجا محبوس بود، اجازۀ ملاقات با کلارا را نداشت. سرانجام دو روز پیش از مرگش در 29 ژوئیۀ 1865، کلارا به کنارش فرا خوانده شد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر