۱۳۸۸ فروردین ۲, یکشنبه

2 فروردین 1388

چون نیست مقام ما در این دهر مقیم ====پس بی می و معشوق خطائیست عظیم
عمر خیام


امروز هم هوای تهران همچنان ابری است. در واقع آسمان ابری است اما دیگه بارون نمیاد و صدای چیک چیک بارون هم توی ناودون نمیاد. خلاصه هوا عین هوای دیروز بیخوده.
دیشب همه خواهر، برادر هام به جز خواهر بزرگم اومده بودن خونه ما؛ با بچه ها و بعضاً نوه هاشون. جای شما خالی خیلی خوش گذشت.
در ضمن مطابق معمول وقت هایی که به لحظات حساس تاریخی نزدیک می شیم، بعضی ریش سفید ها یا نماینده هاشون داشتن مقدمه چینی می کردن که گند بزنن توی روحیه شاد و سرحال من. صحبت وبلاگ ها که پیش اومد، از گوشه وکنار زمزمه هایی شنیده می شد که" مراقب باش، نکن از این کارها، خطرناکه حسن!" "چند روز پیش یکی رو به خاطر وبلاگ نویسی اعدام کردن" و از این قبیل حرف ها.
من گفتم:" ببینید حداقل از زمانی که من شانزده ساله بودم یعنی از حدود سی و دو سال پیش توی خونواده ما از همین بحث ها بوده و هیچ اثری هم نداشته. در واقع هریک از طرفین عرض خود برده و زحمت طرف مقابل را داشته. البته طبق معمول همیشگی بعضی ها اصلاً اعصاب معصاب نداشتن که حرفهای منو بشنون. بگذریم.
اما در واقع جواب اصلی من به اونها این است که آدم فقط دو ماه همون طوری که خودش دلش می خواد زندگی کنه؛ بعد بگیرن اعدامش کنن. باور کنید که لذتی بالا تر از این نیست.
آدمی که نتونه حرف دلش رو اون هم با هویت واقعی خودش بزنه، دیر یا زود دچار بحران هویتی میشه یا دو شخصیتی میشه. آدم دو شخصیتی هم دچار انواع و اقسام بیماری های پسیکولوژیک و پسیکوسوماتیک می شه.
من هم اگه امسال روحیه ام بهتره به خاطر اینه که بعد از گذشت سال های دراز با هویت واقعی خودم دارم حرف های دلم رو می زنم. همه جا درون و بیرون، خانه و اداره، پیش دوست و دشمن یک شخصیت دارم. باور کنید من اصلاً تحمل دو شخصیتی بودن رو ندارم. شاید بعضی ها از نظر روانی دارای چنین توانایی باشند. اما من یکی این توانایی رو ندارم.
حالا من هی می خوام این وبلاگ شخصی رو سیاسی اش نکنم. اگه شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر